دلگرمی

دلگرمی طعم عجیبی دارد، یک طعم ملس خاص که هیچ فسنجان و لواشکی را یارای مقابله با آن نیست…اگر روزگاری مزه دلگرمی را چشیده باشی دیگر باقی مزه ها گس می شوند و تلخ…دلت که گرم باشد یک لبخند آرام همیشه گوشه ی لبت جا خوش می کند، کاری هم ندارد که چقدر شرایط وخیم است و اندوهناک…
یک دل گرم می تواند چنان روزگارت را عوض کند که همیشه راه و مصالح کافی برای ساختن یک پله یا پل جدید را داشته باشی…
دلگرم بودن اتفاق عجیب و ناشدنی نیست…کافی است کسی باشد و دستانت را محکم بگیرد، به چشم هایت خیره شود و ارام بگوید من هستم، نگران هیچ چیز نباش…و طعم ملس آغوشش را چاشنی همه ی لحظات تلخ و شیرین تو کند…آری دلگرمی عجیب نیست اما نمی دانم چرا این روزها غریب تر از هر حس دیگری است…
“ماهی”