دنیای شیرین کودکی

Matin Zarepur:
گاهی با خود می گویم کاش هنوز هم مثل کودکی هایم فکر می کردم تا همچون خواهرزاده ی خردسالم باغچه ی کوچک خانه مان را باغی پر از فلفل و آلو بخوانم!
و آزادانه در سایه بنشینم و با خود بگویم کاش خورشید نمی تابید و فقط باد می وزید😍
بدون هیچ دغدغه ای که اگر خورشید نتابد چه می شود و اگر تنها باد بوزد چه…
یا تنها مرگ مادربزرگم را همچون او، رهسپردن به سوی خدا درمی یافتم نه مرگ و جدایی روح از تن…
صدای کودکانه اش را دوست دارم وقتی از جلوی خانه ی مادربزرگم می گذرد و آه می کشد!
گاهی در میان کودکی هایش کودکی هایم را پیدا می کنم، افسوس که دیری نمی پاید و در پس بزرگسالی هایم به فراموشی سپرده می شود…
#تخیلات کودک درونم
متین