عاشقانه

خاطراتت مانند گذشته در فکرم باقی نمانده است
عشق دیرینه من و تو پایان یافت در فصل تاریکی و غم این سال
نوشته هایم پاک شد از ورق های قدیمی ای که عمرم را سپری کرد
دیگر اشکی در چشمم نیست چون فکر میکنم با رفتنت تمام اقیانوس هاهم خشک شدند,از دلتنگی دوری تو
دل صاف و ساده ام همچو آیینه ای که با ضربه کوچک سنگ تو شکست
بعد از رفتن تو دیگر عقربه های ساعت حرکت نمیکردند
روزها همیشه برایم شب بود
اما شب های تو برایت مانند روز روشن بود
گاهی آنقدر به آسمان خیره میشوم که یادم میرود در چه دنیایی سیر میکنم
بیا و کمی غیرتی شو و بگو که تو کل دنیا حتی اگه چیزی بهتر از من هم وجود دارد فقط و فقط باید به من نگاه کنی…
به خورشید حسودی ام میشود که سال هاوقرن ها میگذرد ولی او هنوز پای عشقش با ماه نشسته است
آنها هیچوقت از هم جدا نشدند، همیشه با هم هستند، و نمیتوانند با یکدیگر نباشند
کار دنیا بدون این دو به پایان میرسد…
تو چطور؟!
تو به چه کسی حسودی میکنی؟!
#mahsa