صبر کردیم و صبر کردیم. همه مان. آیا دکتر نمی دانست یکی از چیزهایی که آدم ها را دیوانه می کند همین انتظار کشیدن است؟
مردم تمام عمرشان انتظار می کشیدند. انتظار می کشیدند که زندگی کنند. انتظار می کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می کشیدند کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف های درازتر می رفتند.
صبر می کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می کردی تا بیدار شوی. انتظار می کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می شدی. منتظر باران می شدی و بعد هم صبر می کری تا بند بیاید.
منتظر غذا خوردن می شدی و وقتی سیر می شدی بازهم صبر می کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطب روان پزشک با بقیه ی روانی ها انتظار می کشیدی
و هنوز نمی دانستی آیا تو هم جزء آن ها هستی یا نه…!
به راستی چقدر باید صبر کنیم؟
عامه پسند _ چارلز بوکفسکی_ مترجم: پیمان خاکسار
دیدگاهتان را بنویسید