@zhuanchannel
درسهایی برای رابطه
خیلی فکر کردم؛ گذشتهی آدمها به آدمهای جدید زندگیشان ربطی ندارد.
فقط باید همه انرژی را روی رابطه متمرکز کرد. باید از اکنون لذت برد. گذشته، قاتلِ لحظههای اکنون است. همان مثال معروف است که میگوید :زیباترین باغچه را هم اگر که بیل بزنی، کرم خواهی یافت. راست هم میگوید.
اینرا هم من به مثال اضافه کنم، که اگر کرم پیدا نکردی، یعنی باغچه مصنوعیست؛ و ما که عاشق حقیقتایم، نباید خودمان را با یک گذشتهی مصنوعی دلخوش کنیم.
ما باید گذشته را بپذیریم. مگر خودمان چهکسی هستیم که بخواهیم از گذشتهی دیگری ایراد بگیریم؟
گذشتهی هر فرد، داراییِ شخصی اوست و اگر بتوانیم این مسئله را بپذیریم که ربطی به ما ندارد، بسیاری از مشکلات روابطمان حل خواهد شد.
پیشترها – با اینکه خودم گذشتهی خاکستری تیرهای دارم – گذشتهی آدمهای زندگیاَم اذیتم میکرد، ولی امروز که عمیقتر به قضیه فکر میکنم، به خودم میگویم یعنی من آنقدر خوب هستم که آنهمه تجربهی یکفرد به رابطه با من ختم شده است! شاید نتوانستم منظورم را زیاد واضح برسانم. اینطور بگویم که یکفرد، امروز، از همهی گذشتهاَش گذشته است تا اکنون را با من زندگی کند. پس من ارزشمند هستم.
و باید امیدوار بود (و تلاش هم کرد) که ارزشمند باقی ماند، تا خودمان «گذشتهی خاکشده»یِ کسی نشویم. وَ گور ِ پدرِ آینده؛ اکنون را زندگی کنیم.
aQa GorGe
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید