@zhuanchannel
مثل شانه كردن موهاي به هم ريخته مي ماند عشق!هميشه تار مويي هست كه از شانه جا بماند.
تكه تكه مي شويم در طول زندگي!هر تكه مان را جايي جا مي گذاريم.يك تكه را توي كشوي ميز چوبي سه نفره ي كلاس دوم "ب"،ديگري را توي ايستگاه مترو،ديگري را توي كله پزي چهار صبح "نواب" و و و…جالب اينجاست كه با وجود اين تكه هاي جا مانده،اين تكه هاي گم شده،باز اين پازل تكميل مي شود.
هربار كوچكتر هر بار بي آب و رنگ تر اما!بله!متاسفانه ما نمي ميريم.
ما به طرز احمقانه اي زنده مي مانيم و باز به محض ديدن اولين ليوان آب دل به دريا مي زنيم.و يك شب راس ساعت دو و پنجاه و هفت دقيقه مي بينيم ديگر هيچ تكه اي نمانده!ما را چه به خنديدن كه به قول شاعر "شمعيم و خوانده ايم خط سرنوشت خويش/ما را براي سوز وگداز آفريده اند".
بي طاقتيم و ناي جنگيدن نداريم.نه براي آنچه كه ميخواهيم،نه براي آنچه نميخواهيم.
ديگر حتي "unfriend" هم نمي كنيم،كه "unfollow" راحت تر به نظر ميرسد.مي بيني عزيزم!؟ما حتي حوصله ي به هم زدن دوستيمان را نداريم.
پانوشت:من اما با تمام خستگي،با هر چه پريشاني كه قوزك پايم را كوفته ايستاده ام.باش رفيق جان.تا آخر عمر رفيق باش.بايد درس خوبي به اين زندگي داد
#کسری_بختیاریان
@kasrabakhtiarianchannel
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید