December 27, 2016 at 08:06PM

@zhuanchannel
مامان و بابای من خیلی شهرام ناظری و شجریان دوست داشتند. یک ضبط
صوت نقره‌ای داشتیم که یک عالم پیچ و دکمه داشت و کاست می‌خورد.
ضبط‌ صوت خودش جای روضه‌ست بس‌که قشنگ بود. حالا کاری نداریم.
جمعه بابام می‌گفت لاله برو «گل صد برگ» رو بذار و بیا آشپزخونه. بابام
تنها کسی بود که توی خونه کیک می‌پخت. این یک رقم اصلن جز
علاقمندی‌های آشپزی مامانم نبود.
کتاب رزا منتظمی را می‌گذاشت جلوش و می‌گفت بابا کدوم رو بپزم؟ بعد
یکی را انتخاب می‌کردیم. من می‌خواندم از روش و بابام انجام می‌داد.
یک. زرده و سفیده تخم‌مرغ را از هم جدا کن. دو. آرد را الک کن. سه. الی
آخر. شاید کلاس دوم یا سوم بودم. خیلی کلمات را نمی‌فهمیدم. بعد باید بابا
دست می‌شست و می‌آمد کلمه را می‌خواند.
یک شیشه اسانس پرتقال بود. گاهی بسته به کیک، یک قطره با قطره‌چکان
می‌زد توی مایه‌ی کیک. بعد شیشه را می‌گرفت زیر دماغ من و من بو
می‌کردم و بوی باغ پرتقال می‌آمد.
درپروسه‌ی کیک پختن، دیدن جدا کردن سفیده از زرده خیلی برام
باورنکردنی بود. هم‌زن برقی نداشتیم. با دست انقدر سفیده رو می‌زد که کف
کنه. اون قسمت همیشه حوصله من را سر می‌برد. بعد مراحل می‌گذشت تا
بالاخره. یک مایه درست می‌شد که مثل گِل سفت بود. من همیشه برام
باورنکردنی بود که این گل به کیک تبدیل می‌شد. بعد می‌ریختیم توی قالب.
بعد بوی کیک می‌پیچید توی خانه و شهرام ناطری می‌خواند که «دلنوازان
نازنازان در رهند.»
بعد انتظار و انتظار و انتظار تا بالاخره کیک بیاد.
بابام همیشه بعد از پختن ایده‌هایی داشت که چطور می‌شه دفعه‌ی بعد بهتر
بشه.

بعدتر ما دوست داشتیم بلک‌کتز و اندی کوروس گوش کنیم. توی راه شمال،
اوایل راه آهنگ‌های ما را می‌گذاشت. بعد توی پیچ‌های جاده چالوس کم‌کم
شجریان و ناظری می‌گذاشت. می‌گفت بسه. می‌خواهیم آهنگ
حسابی گوش بدیم و به مناظر نگاه کنیم.
شهرام ناظری و بعدتر شجریان برای من به کودکی پیوند خورده. حتی یادمه
با لنا بحث می‌کردیم که شهرام ناظری را بیشتر دوست داریم یا شجریان؟ شما
فکر کن دو تا دختربچه‌ی هفت و ده ساله چرا باید همچین سوالی از خودشان
بکنند؟ خب ما این سوال را از خودمان می‌پرسیدیم. شهرام ناظری برای من بوی کیک می‌ده.
برای من یکی از اولین تصویرسازی‌هایی که توی خاطرم شکل گرفت آن
قسمت شعر مولاناست که درباره نهنگی‌ست که آب دریا را می‌خورد و دریا
بیابان می‌شود!
الان هم که می خواهیم با آقای عشق عروسی و سپس دمب خروسی کنیم این بیت را گوش میدهم
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
#لاله
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 4 =