December 27, 2016 at 12:42PM

@zhuanchannel
روی صندلی تاب میخوری و کتاب شعر در دستت است
منتظری تا مثل هر شب یا شعر برایت بخوانم یا شازده کوچولویی را که دیگر هردو از حفظ میخوانیم…
اما امشب فرق دارد جانِ دل
یلدا در میزند!با دیوان حافظ و گیسوان کمندش…
باد سرد که میپیچد لای موهایش ،گرم میشود!
در سبدش انار سرخ میدرخشد و سوز زمستان دورش را گرفته!
صدای در که می آید به یاد تمام زمستانهای خوبی که کنارهم بوده ایم لبخند میزنیم…
تمام یک دقیقه هایی را که کنارهم نبودیم اما از راه دور به یادهم سپری کرده ایم به یاد می آوریم
تا امروز که با یلدا پیر شده ایم!…
بلند شو عزیزم
در را باز کن
یلدا پشت در است!

نیلوفر بَزی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − 6 =