@zhuanchannel
عشق بیماری مشخص و کشف شدهای نیست، اما من شنیده ام چیزهایی شبیه به کرم هستند و در حفره های مغز شروع به تکثیر می کنند، حفره ها یکی دوتا هم که نیست که خیال کنی فلانی کرم گذاشته آنجا و رفته و تو میدانی کجاست تا مثل لانه کبوتر کنار پنجره خرابش کنی تا دیگر صبح ها بیدارت نکنند.
جای کرم ها را فقط او می داند که گذاشته، خودش هم باید بیاید فکری به حالشان کند، این است که تا او هست و تر و خشکشان می کند تو حالت خوب است. چون کرم ها حرف نمی زنند، سر و صدایی ندارند اصلا.
اما همین که کرم-بان گذاشت و رفت کرم ها گرسنه می شوند، اول از کوچکترها شروع می کنند بعد کم-کم شروع به خوردن دیواره حفره ها می کنند، تو دلت تنگ می شود، کارت به دکتر می کشد، اما گفتم که کسی جز کرم بان جای کرم ها را بلد نیست، دکتر به تو سم می دهد که بریزی لای درز و دیوارهای سرت که کرم ها بمیرند، اما این سم به بقیه کرم ها و کاشته های دیگران هم خورانده می شود، گاهی حس می کنی دیگر هیچ چیزی از هیچ کسی نداری،
و باز اینجا هم دو تا درد هست، اول اینکه این کرم ها مرده-شان از زنده شان خطرناک تر است، چون سرت و ناحیه ای که کرم ها می میرند متعفن می شود و دیگر کسی هم نیست آنجا را سامان دهد،
کرم-بان های جدید هم سراغ حفره های جدید می روند.
عزیزم کرم هایی که در سرم گذاشتی و رفتی را با هر ترفندی بود زنده نگه داشتم، به آن نشانی که حفره، شبیه به ستاره بود و بوی عطر خودت را می داد از بوی عطرت پیدایش کردم.
اگر از حال کرم ها می پرسی خوبند و تکثیر می شوند، و اگر از حال من بپرسی باغچه ی دلتنگی ام که در خاکش فقط کرم هست.
#هادی_پاکزاد
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید