@zhuanchannel
چند روز پیش، داشتم به دوستی توضیح میدادم که چرا استفاده از چاقوی کره خوری برای هم زدن شکر در لیوان چای، منطقی است (کاری که من معمولاً انجام میدهم).
به او توضیح دادم که با این کار، چاقو گرم میشود کره را بسیار راحتتر میبرد و میتوانی لذت بیشتری را در خوردن چای شیرین تجربه کنی.
وقتی احساس کردم هنوز به اندازهی کافی قانع نشده است، مجبور شدم توضیحاتم را به شکل رادیکالتری (که البته واقعاً قبولش دارم) تکمیل کنم:
حتی اگر چای را با چاقو هم نزنم، اگر چنگال کوچک روی میز باشد، هرگز این کار را انجام نمیدهم که آن را با قاشق چای خوری هم بزنم.
چون در زمان دانشگاه، درس مکانیک سیالات خواندهام و به خوبی میدانم که با چنگال میتوان توربولانس بیشتری در چای ایجاد کرد و شکر بهتر حل میشود.
دوستم هنوز با تعجب و نگاه عاقل اندر سفیه به من خیره شده بود و گفت: خوب! پس چرا هیچ کس این کار را نمیکند؟
بلافاصله جملهاش را عوض کرد: چرا خیلیها این کار را نمیکنند؟
من هم توضیح دادم که چون قاشق در تاریخ انسان، زودتر از چنگال اختراع شده است و زمانی که چنگال اختراع شد، دیگر انسانها به هم زدن مایعات با قاشق عادت کرده بودند.
به او تصاویری از گور ایرانیان دفن شده در سیلک هم نشان دادم تا مطمئن شود که در قبر آنها، چیزی شبیه قاشق هست، اما چیزی شبیه چنگال یافت نمیشود!
بگذریم.
قصدم از روایت این گفتگو (که شاید عنوان “کل کل کردن” برایش مناسبتر باشد) تاکید بر این مسئله بود که در بسیاری از جنبههای زندگی، شرایط تغییر میکنند
و علت رفتارها و عادتهای ما از بین میرود، ولی ما همچنان به عادتها و رفتارهای قبلی خود ادامه میدهیم.
کسی که بین قضاوت دیگران و عقل خود، قضاوت دیگران را انتخاب میکند،قابل اعتماد نیست. به او تکیه نکن
#محمدرضا_شعبانعلی
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید