January 13, 2017 at 03:44PM

@zhuanchannel
یک جایی هم از عمر ؛ از شیشه عقب ماشین به پشت سر نگاه می کنیم. به آنهایی که ما را دوست داشتند و بی توجه به این دوست داشتن گازش را گرفتیم و رفتیم. به همه کسانی که حتی به آنها فرصت پاشیدن کاسه آبی به رسم بدرقه ندادیم و داغش را به دلشان گذاشتیم. نگاه می کنیم به چشمانی که تا رسیدنمان به پیچ سر کوچه ملتمسانه خیس شدند و ما خودمان را به ندیدن زدیم. دستان یخ کرده ای که سرگردان و مستاصل به نشانه خداحافظی به چپ و راست می رفتند و گاهی جلو و عقب؛ یعنی نرو، برگرد…
کاش می شد ترمز کرد، از ماشین پیاده شد ، به سمتشان رفت و گفت عطسه کردم ، صبر آمد، امروز روز خوبی برای سفر نیست .
#وحید_میرافضلی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + 3 =