@zhuanchannel
پیش آمده است که در زندگی خود یا اطرافیانتان افرادی را مشاهده نمایید که هرچند از طرف فردی مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار میگیرند اما با این وجود٬ آن فرد را دوست دارند؟
احتمالاً نمونهی رایج آن را در روابط زن و شوهری یا والد و فرزندی دیده باشید.
برای مثال، مردی دایم همسر خود را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار میدهد اما زن با وجود این، همسر خود را ترک نمیکند و شاید چندین سال نیز با همین شرایط به زندگی خود ادامه دهد و کمااینکه در مقابل دیگران از وی دفاع نیز میکند.
نامگذاری این سندرم «استکهلم» بدان خاطر است که در سال ۱۹۷۳ در شهر استکهلم سوئد رویداد عجیبی اتفاق افتاد.
چند سارق وارد بانکی شدند و کارمندان آن بانک را به گروگان گرفتند. گروگانگیری مدت ششروز بهطول انجامید؛
سرانجام بین پلیس و سارقان مسلح تبادل آتش صورت گرفت و سارقان گروگانها را سپر خویش قرار دادند و پلیس به خاطر اینکه آسیبی به گروگانها نرسد شلیک را متوقف نمود؛
پس از مدتی سرانجام بدون اینکه آسیبی به دو طرف برسد این غائله ختم شد.
پس از اتمام گروگانگیری، اتفاقات عجیبتری افتاد. گروگانهایی که شش روز در دست سارقان اسیر بودند بدون آنکه از طرف آنها تهدید شده باشند به طرفداری از آنان پرداختند. آنها نهتنها در دادگاه علیه گروگانگیرها شهادت ندادند بلکه از رفتارهای پلیس شکایت کردند.
جالبتر آنکه یکی از گروگانها با سردستهی گروه سارقین روابط عاطفی پیدا کرد و بعدها با وی نیز ازدواج نمود.
نحوهی رخداد این سندرم چگونه است؟؟
در سندرم استکهلم برای ایجاد رابطهی دوستی نه در فرد شکنجهگر و نه در فرد قربانی نیت قبلییی وجود ندارد. مثلاً در مورد گروگان و سارق، ذهن طرفین به دنبال «بقا»ست و در این حالت است که سندرم استکهلم شکل می گیرد.
روانشناسان میگویند فرد قربانی، به دوران نوزادی خود بازمیگردد و در وضعیت وابستگی فرو میرود.
وقتی فرد شکنجهگر یا گروگانگیر، به قربانی خود اندکی محبت نشان میدهد، قربانی آنها را به عنوان خصایص مثبت وی درک مینماید.
مثلاً وقتی گروگانگیر به قربانی خود اجازهی استحمام، غذا خوردن، و دستشویی رفتن را میدهد راه برای بروز عارضه سندرم استکهلم باز میشود.
یا امتیازات کوچکی که شکنجهگر برای همسر خویش – که درواقع حق طبیعی اوست – قائل شده به عنوان خصایص مثبت و حتي مهربانی او در نظر آورده میشود.
قربانی در اقلترین محدودیتها و امکانات به سر میبرد و کوچکترین مفر و امتیاز را مهربانی میپندارد.
در این میان (شاید) گروگانگیر یا شکنجهگر مدتی از گذشتهی تاریک خود حرف میزند و موجب بروز احساس همدردي در قربانی میشود. و دلسوزی قربانی باعث نزدیکی بیشتر وی به فاعل و عامل میشود.
نکتهی بسیار مهم این است که در سندرم استکهلم، قربانی برای اینکه نجات یابد همه چیز را از دریچهی چشم گروگانگیر یا شکنجهگر خود میبیند و سعی میکند هر آنچه که او را خوشحال میکند انجام دهد. یقیناً چنین رفتارهای مثبتی از سوی قربانی، چرخهی ارایه رفتارهای مثبت بین گروگانگیر/شکنجهگر و قربانی را به وجود میآورد و آنها را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک میکند.
این یادتان باشد شما درواقع یک قربانی هستید!
#روانشناسی
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید