January 29, 2017 at 11:19PM

@zhuanchannel
گاهی بلند بلند میخندید، گاهی شروع به دعوا می کرد و گاهی آرام و باوقار زیر لب حرف میزد! این کار همیشگی "مرتضی" بود. اهالی محل او را دیوانه و گاهی مودبانه تر، مجنون صدا می زدند. اوایل که دیده بودمش من هم فکر می کردم دیوانه است. مردی که از صبح، درب منزلش می نشیند و با خودش حرف میزند، میخندد، گریه می کند و بعضا داد می کشد.
گاهی من هم شبیه مرتضی می شوم. مثل مرتضی، دیوانه!
همه ی آدم ها در ضمیر ناخودآگاهشان معشوق یا معشوقه ای دارند که با آن زندگی می کنند. همه ی آدم ها مثل مرتضی گاهی دیوانه، یا نه…! مودبانه تر بگویم، مجنون می شوند
و میزان این دیوانگی و جنون
به حدت و شدت کسی بستگی دارد که دوستش دارند و …نیست.

#حمید_جدیدی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 1 =