@zhuanchannel
به بهانه ولن تاین و روز عشق و هر آنچه که هست و نیست!
همینطور که با خودم مشغول حساب کتاب بودم و فکر میکردم پیش خودم گفتم مگر میشود عشق را جمع کرد و در یک روز ابراز کرد. اصلا اگر عشق اینطوری تعریف میشود همه اش برای شما. راستش برای خودم مدت هاست عشق را تعریف کرده ام.
این روزها خوب فهمیده ام که باید خودم را بیشتر از همه دوست داشته باشم.آدم با خودش رفــــیـــق باشد خیلی خوب است.
با خودش بیرون برود. با خودش دعوا کند و حتی گاهی خودش را تنبیه کند. دست دور گردن خودش بیاندازد و بهترین هدیه ها را برای خودش بخرد.
اصلا معتقدم آدمیزاد باید هدیه مورد علاقه اش را خودش برای خودش بخرد.
بعد برای خودش کادو پیچش کند و رویش هم بنویسد تقدیم به کسی که همیشه با من بود!
اینطوری دست کم نه خاطره بدی بعد خدای ناکرده فراغ یاری که کادو را خریده برایش میماند نه اینکه بابتش چیزی را جبران کند!
آدم باید برای خودش بلند بلند کتاب بخواند و حظ کند.
گاهی برای خودش جشن بگیرد و در آخر از خودش جلوی آینه تشکر کند. آدم با خودش می تواند خیلی رفیق باشد.
روی صندلی راکشن لَم بدهد و به خودش پاستیل تعارف کند.
گاهی چای نبات بریزد و در بالکن روی صندلی بنشیند و چایی اش را بخورد.
بعد که حوصلهاش سر رفت دست خودش را بگیرد و به سینما برود و مسخره ترین فیلم را ببیند و بدون اینکه سرزنش شود بزند زیر خنده و تا میتواند حتی با موضوعات احمقانه قهقهه بزند!
آدم میتواند با این کار ها « من » اش را دوست داشته باشد و قربان صدقه اش برود .
همۀ این ها آدم را آماده می کند.آمادۀ برای رویارویی با چیزی به نام « تنهایی » . در تنهایی « فرد » بودن معنایی ندارد .
تو خودت را داری و یک رفیقی که سال ها او را می شناسی.
می دانی اخلاقش چیست و چطور باید با او رفتار کرد.
سلیقه اش چیست و با چه هدیه ای خوشحال میشود.
امروزبه روزگاری فکر کردم که سه نفر شده ایم .
یعنی من ، او و دختری که شاید روزی رخ نشان دهد .
شاید دخترک غیر قابل تحمل باشد و بین « من » و « او » اختلاف بیندازد و بدجنسی کند اما بازهم به رفاقت شان امید است. حالا مدت هاست که فهمیده ام عشق یعنی رفاقت بین « من » و « او » و « دخترک » .
من و اویی که همدیگر را خوب میشناسند
و دختری که امیدوارم هر دو ما را خوب بشناسد.
برایتان رفاقتی طولانی بین « من » و « او » را خواهانم!
#جواد_داوری
@virgooolll
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید