March 1, 2017 at 10:47PM

@zhuanchannel
چن روز پیش ، سر شب با یک عزیز شمال شهر نشین در یکی از تقاطع های شلوغ جنوب شهر بودیم ، با حسرت ازدحام مردم را نگاه کرد و گفت : محلهء ما این ساعت پرنده پر نمیزند ، آقا محسن من عاشق اینجور محله ها و اینجور شلوغی ها هستم که شور زندگی توش موج میزند
.
دروغ نمیگفت ها ، واقعن حسش را کلمه کرد ولی مساله اینجاست که همین عزیز با پول خانه اش در آن محلهء سوت و کور شاید بتواند سه تا خانه در چنین محله ای که سرشار از شور زندگیست بخرد ! اما هرگز اینکار را نمیکند …

ما آدمها در خیلی چیزها اینطوری هستیم …
مثلن عااااشق صفای روستا هستیم اما محال است حاضر شویم یک هفته در روستا زندگی کنیم .
جانمان برای پدر مادرمان در میرود اما بعضی هامان بعد از تاهل عمرن اگر بتوانیم یک هفته پیششان زندگی کنیم ..

برای باران شعرها در می کنیم از خودمان اما اگر همین باران که در لطافت طبعش خلاف نیست ، دو روز بی وقفه ببارد فحش را می کشیم به زمین و زمان …

صداقت را می ستاییم اما هر جا منفعت ایجاب کند مث باقلوا دروغ می گوییم .
کللن مرگ خوب است اما برای همسایه !
مثال در این فقره زیاد است البته !
#محسن_باقرلو
#هفتگ
www.7tag.blogsky.com
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × چهار =