March 3, 2017 at 05:22PM

@zhuanchannel
نوجوان که هستی دنیا برات رنگی رنگی و براق است ، انگار که یک تُنگ بلور پُر از پاستیل و اسمارتیز … هر چیز خوبی می بینی آرزوش میکنی و توو ذهنت براش نقشه ها میچینی … ماشین خوب ، موتور خوب ، لباس خوب ، شغل خوب ، خانهء خوب ، آدم خوب حتتا …
توو رویاهات خودت را با آنها مجسم میکنی ، باهاشان زندگی میکنی ، به دست نیافتنشان حتا فکر هم نمیکنی چون هنوز خامی و هنوز مانده تا گداختگی ، تا برشتگی …
از صمیم قلبم امیدوارم تویی که این سطور را میخوانی جزو آنهایی باشی که به تمام آرزوهات خواهی رسید ، وگرنه تا چشم بر هم بزنی خیلی زود یک روزی میرسد که میبینی توو ترافیک یک اتوبان با یک ماشین میلیارد تومنی شانه به شانه شده ای اما حتتا ذوق و حال و حس سر چرخاندن و نگاه کردنش را هم نداری … چون پذیرفتی که دیگر دیر شده … خیلی دیر …

هر چیزی در یک سن و سالی مزه میدهد داشتن و تجربه کردنش ، وقتش که بگذرد بیات میشود ، از دهن می افتد …
حکایت آن پیرمرد نود ساله میشود که بلیط بخت آزماییش برنده شد و خبرنگارها دوره اش کردند که پدرجان با این همه پول میخواهی چه کنی ؟ گفت میخواهم همه اش را توالت عمومی بسازم که مردم بیایند این آخر عمری فلان کنند توو شانس من ! … تازه این هم قسمت خوب و فانتزی و خوشبینانهء ماجراست وگرنه که ، خیلی ها با شرایط بد به دنیا می آیند ، با همان شرایط زندگی میکنند میکنند وبا همان شرایط هم از دنیا میروند …

رویاهاتو فراموش نکن
#محسن_باقرلو
www.7tag.blogsky.com
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − دوازده =