March 5, 2017 at 01:08PM

@zhuanchannel
نگرانی مثل صندلی گهواره ای می ماند باعث می شود مدام کاری بی نتیجه انجام دهیم که ما را به هیچ جا نمی رساند.

مسائلی که درباره آن ها نگرانی داریم، حتی اگر واقعا اتفاق افتاده باشند به آن ترسناکی که فکر می کنیم نیستند.
سختی ها، مهم نیست چه نوع سختی باشد، آنگونه که در تصوراتمان می سنجیم به ما ضربه وارد نمی کنند. ترس ما از پیامدها به مراتب بدتر از خود پیامدهاست.

در زیر چندین نمونه از نگرانی های رایجی که هرگز ارزش ترس و استرس ندارند آورده ام.

نمی توانم مرخصی بگیرم
بیشتر مردم فکر می کنند که اگر دو هفته کار را کنار بگذاریم و به سفر برویم ممکن است فاجعه پیش آید.

اما نظر من این است که احتمالات از واقعیت فاصله زیادی دارند. اخیرا یکی از دوستانم را ملاقات کردم او به این مسئله که تا کنون مرخصی نرفته و کار را کنار نگذاشته است افتخار می کرد.

احمقانه است که نخواهی از روزهای تعطیل استفاده ببری. اما من درباره تعطیلاتی که برنامه ریزی کرده بودم با او صحبت کردم. او گفت: من هیچوقت نمی توانم تا این حد کار را کنار بگذارم. از او دلیلش را پرسیدم ولی هیچ جوابی برای آن نداشت. پس او واقعا نگران چه چیزی بود؟

تصور کنید که روزی تصادف کرده اید. مطمئنا در آن روز شرکت بدون شما هم می تواند به کار خود ادامه دهد. استراحت عالی است حتی بهتر از عالی. چون به شما نیروی تازه می بخشد و باعث می شود بهتر از قبل کار کنید پس اجازه ندهید که امسال بدون تعطیلات بگذرد.

نمی توانم به شغل رویاهایم دست پیدا کنم
به نظر می رسد تلاش نکردن برای آن چه که از ته قلبت می خواهی آسان تر از ریسک پیگیر بودن آن شغل و ناامید شدن است. درست است که می توانید در شغلی که رویایتان نبوده پیشرفت کنید اما رویاهایتان هیچوقت از بین نمی روند فقط به خاطر اینکه در شما ترس ایجاد می کنند.

موفقیت های من دوستانم را دلسرد می کند

برخی این تصور را دارند که اگر در زندگی خود پیشرفت چشمگیری داشته باشند دیگران او را مغرور می بینند.
هیچوقت درباره احساس و طرزفکر دیگران اشتباه فکر نکنید.وقتی شما به رویاهایتان دست می یابید در واقع راه را برای دیگران روشن کرده اید و می توانید برای آن ها الهام بخش باشید.

او واقعا مرا دوست ندارد

این یکی از اساسی ترین ترس ما انسان هاست. نگرانی اینکه اگر دیگران خود واقعی شما را بشناسند هرگز شما را نخواهند پذیرفت.
خانمی را می شناختم که وزن بالایی داشت او چاق بودنش را برای تنها بودن کافی می دانست و از لاغر شدن ترس داشت.

در واقع وزن او به عنوان یک سپر در مقابل دیگران برای او عمل می کرد. ترس دوست داشتنی نبودن مانع صمیمیت می شود. یعنی نگران این هستیم که اگر به شخصی بیش از حد نزدیک شویم با شناختن خود واقعی ما طردمان می کند. این ترس یک ترس جهانی است و بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که اول خودمان را دوست داشته باشیم.

مردم درباره من قضاوت می کنند اگر…

طلاق گرفته ام…شغلم را رها کرده ام…نمی خواهم بچه دار شوم و…
یک سوم مردم شما را دوست خواهند داشت و یک سوم نه، یک سوم دیگر هم اهمیتی درباره شما نمی دهند.
این مسئله درباره شغل، اعتقادات و هرچیزی که مربوط به شماست نیز صدق می کند. پیشنهاد من به شما این است: روی آن یک سومی که دوستتان دارند تمرکز کنید.

مهم نیست که چگونه می توانید رضایت دیگران را جلب کنید. پس در واقعیت زندگی کن و رضایت خودت را بدست بیاور. این زندگی شماست و طرز فکر دیگران درباره شما به شما ارتباطی ندارد. در نهایت شما باید به خودتان پاسخگو باشید.

نمی توانم این رابطه را تمام کنم

با ماندن در یک رابطه ناخوشایند فقط زمان با ارزش تان را تلف می کنید.خیلی از مردم از اینکه مدت زمانی را در یک رابطه اشتباه سپری کرده اند بسیار احساس پشیمانی می کنند. تغییر منشا بسیاری از نگرانی های ماست. اگر آنچه که از ته دلم می خواهم انجام دهم چه اتفاقی م یافتد؟ آیا می توانم زنده بمانم؟ بله می توانید و حتی پس از مدتی زندگی آزادتر و خوشحال تری خواهید داشت.

برای قدم بعدی آماده نیستم

موفقیت، مسئولیت می آورد. مادر شدن، مدیر شدن، شغل مستقل… قدم بعدی شما هرچه که باشد نیازمند سخت کوشی، خودباوری و قدرت است. اگر احتیاط ها و ملاحظات به این دلیل باشد که می خواهیم برای قدم بعدی آمادگی کافی داشته باشیم مشکلی ندارند اما واقعیت این است تا زمانی که وارد قدم بعدی نشوید نمی توانید برای آن آمادگی داشته باشید.

کوچ کردن از خانه ای که دوران کودکی را در آن گذرانده اید، شروع کردن شغل جدید و… اما اکنون می بینید که توانسته اید وارد قدم های جدید در زندگی شوید.
#ترجمه #روانشناسی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 16 =