March 7, 2017 at 07:44PM

@zhuanchannel
کلیدواژه‌ای اگر قرار باشد نسل ما را معرفی کند، «مضیقه» است.
ما در مضیقه چشم گشودیم، در مضیقه دنیا را شناختیم و در مضیقه بزرگ شدیم. ما همان‌هاییم که اگر دیر می‌رسیدیم به صف، شب نانی برای خوردن نداشتیم. اگر برای مصرف دوروزه‌ی خانواده‌ای پنج، شش نفره دو بطری شیر می‌خواستیم، باید شانس و شیشه‌ی خالی می‌داشتیم و دو ساعت به انتظار می‌ایستادیم و همديگر را مى‌پاييديم.
دفتر مشق‌هامان با نام‌های۴۰برگ و ۶۰برگ و ١٠٠برگ تعریف می‌شد، نه مارک و نقش و جنس و اندازه.
خودکار بیک بود، مداد سوسمار، آدامس خروس‌نشان، کفش ملی، تلویزیون چند ساعت برنامه بین برفک‌های دو شبکه، و زندگی یک مسیر معلوم و مقدر با قدرت انتخابی نزدیک به صفر.

برای همین است – شاید – که ما بیش از هر نسل دیگری چسبیدیم به هر آدمی که اول از همه سر راه‌مان قرار گرفت و گمان کردیم دوستش داریم، و رهایش نکردیم، نه چون مطمئن شدیم و مومن ماندیم به دوست داشتن‌اش – نه – که چون ترسیدیم این «تنها انتخاب»مان را از دست بدهیم.

و برای همین است – شاید – که ما بیش از هر نسل دیگری با دهانی باز و چشمانی حسرت‌آلود نگاه کردیم به تمام انتخاب‌های ممکن، و گمان کردیم می‌توانیم دوست‌شان بداریم، و سرگردان و حریص به دنبال‌شان راه افتادیم.

کسانی که تجربه‌ی قحطی را از سر گذرانده‌اند دیده‌اید؟
من دیده‌ام. گنجه‌ها و اشکاف‌هایشان از آذوقه‌ی چندماهه پر است. خرده‌نان‌ها و مانده‌ی غذاها را دور نمی‌ریزند.
میخ و پیچ و سیم و دکمه و لامپ سوخته و صندلی شکسته را هم نگه می‌دارند. زندگی‌شان انبار چیزهایی است که تمام شده‌اند؛ به تمامی تمام شده‌اند.

خانم‌ها، آقایان! پیش از آن که به ما نزدیک شوید، یا با تعجب نگاه‌مان کنید، یا برای‌مان سری به افسوس تکان دهید، بدانید که ما – نسل ما که در گنجه‌ها و اشکاف‌هایمان عشق‌های بیات‌شده و پایان‌یافته را نگه می‌داریم و انبار می‌کنیم – در مضیقه بودیم.
ما در مضیقه عاشق شدیم. ما در مضیقه تباه شدیم. ما در مضیقه تمام شدیم.
@hoseinvi
#حسین_وحدانی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × سه =