March 12, 2017 at 11:09PM

@zhuanchannel
من یک آشغال جمع کن واقعی ام….
تمام کشوها…. تمام قفسه ها…. زیر تخت …. توی کیف های کناری….. همیشه ی خدا یک سری وسیله و خرت و پرت دارم که هیچ وقت به کارم نمی آیند…. ولی خب یک مرضی در وجودم هست که اجازه نمی دهد از شرشان خلاص شوم و همون یه گوشه بودنشان را دوست دارم.
با بعضی هاشون چند ماه پیش به علت اولین اسباب کشی خداحافظی کردم .
الان بعد از این همه وقت اصلا نشده که یکی از اون ها لازمم شده باشند ولی یادمه اون موقع همه اش می گفتم من می دونم اینا لازم می شه…. ولی خب نشد!

به هم ریختگی و شلختگی رو اصلا دوست ندارم و مثلا خرت و پرت هایم را با نظم و ترتیب یک جا نشانده ام ولی سه صفت بارز دارم که باعث شده ازشان دل نکنم….
یک: اعتقاد به تعمیر
دو: امید به آینده
سه: علاقه به یادگاری

یک: یعنی اینکه به شدت دوست دارم یک چیزی که خراب شده را دور نیندازم، تعمیرش کنم و دوباره از همان استفاده کنم ولی خب از آنجا که مجردی زندگی نمی کنم به چشم برهم زدنی یک نفر هست که نویش را خریده و در حالی که من دارم دنبال شماره تعمیرگاه و روش های تعمیر جنس مذبور می گردم، او دارد سلفون محصول جدید را باز می کند و از نویی اش لذت می برد…
این شکلی می شود که من قبلی هارا یک جا نگه می دارم تا یه وقتی سر فرصت بدهم تعمیر …

دو: من به آینده امیدوارم….
من همه اش فکر می کنم که یک روز دوباره می شوم پنجاه کیلو و دوباره لباس هایم را می پوشم… نمی دونم دقیقا کی این اتفاق می افتد ولی مطمئنم نگه داشتن پالتو ها و مانتوهای چند سایز کوچیک تر یک روزی خوشحالم می کند….

سه: یادگاری دوست دارم …. این هم که دیگر توضیح لازم ندارد…. خاطره بازم !

#فاطمه_شاهبگلو
@manima4
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 + 8 =