March 12, 2017 at 12:17PM

@zhuanchannel

یک روزهایی هست که دلت می‌خواهد راهی‌ داشتی به دل‌ و دیده آدم ها.
آنوقت راه می‌‌افتادی می‌‌رفتی‌ در دل‌ آنها که تو دوستشان داری ولی‌ خودشان را دوست ندارند.

می‌رفتی و مسیر‌شان را عوض می‌‌کردی. می‌رفتی و از خواب بیدارشان می‌‌کردی. می‌‌رفتی‌ و از بی‌ راهه‌ها برشان می‌‌گرداندی. می‌رفتی به زور میکشیدی‌شان جلو ی آینه تا یک بار به چشم‌های خودشان نگاه کنند.

می‌‌رفتی‌ و یادشان می‌ آوردی که خودشان را دوست داشته باشند. به یادشان می‌‌آوردی که رنج‌ها‌شان را چاره هست، و درد هاشان را درمان. دستمال به دست می‌گرفتی و غبار هر چه ترس و تردید هست را از دلشان پاک می‌‌کردی. یک روزها یی هست که دلت می‌خواهد راهی‌ داشتی به دل‌ و دیده آدم ها.
#امیرعلی_بنی_اسدی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 17 =