@zhuanchannel
تلفن همراه تازه گرفته بودم و بعد یه هفته یکی پیدا شده بود و مدام بهم پیام میداد که فلانی من عاشقت شدم، منم جوون و جاهل و از قضا جوجه اردک زشت پیش خودم گفتم جواد جون بالاخره یکی پیدا شد عاشقت شه دیدی صبرها نتیجه داد؟
ساعت ها جلوی آینه با موهامون ور میرفتیم و فرهای مو رو صاف میکردیم و به پیام هایی که زرت و زرت میومد نگاه میکردم و ذوق میکردم که بالاخره قبل ظهور آقا یکی هم پیدا شد عاشقم بشه، بعدتر گفتم خوب دخترجان تصدقت شما عاشق منی منم ندید عاشقت بیا ولی ببینمت!
(بعد تقریبا یک ماه) تو اتاق خوابم بودم و خوشحال که این پیام رو برای دختر نوشتم، خانواده خاله مهمونمون بودن، پیام دلیور شد و از حال صدای خنده ای شنیده شد، پیامی متعاقبا به دستم رسید که باشه بیا تو پذیرایی!
(قشنگ داستان شکل این فیلمهای ترکیه ای بود با این تفاوت که تو اونا جدی جدی عاشقت میشن)
رفتم تو پذیرایی دیدم دخترای فامیل به سرپرستی دخترخاله (همونی که عید عروسیشه) نشستن و دارن به پیام هایی که به بنده حقیر میدن میخندن و مشورتی بنده رو مورد تهاجم فرهنگی قرار میدن! دیدم مامانم ازونور
گفت: "وای جواد خیلی خوب بود خیلی خندیدیم بهت پسرم قربون سادگیت بشم"
قربون سادگیم بشی؟ همونجا بود که از بهر دخترخاله خنجر آبگون تیز کردم تا انتقامی خوش آیند ازش بگیرم و دخترخاله اگه داری این متن رو میخونی بدون ۱۰ ساله دارم یه آچار فرانسه رو سمباده میزنم بشه خنجر که عروسیت بزنم دامادرِ بدرم بلکه کمی دردهایم التیام یابد
همین
#جواد_داوری
@virgooolll
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید