راننده تاکسی بدون مسافر داشته میرفته
یهو کنار خیابون یه مسافر مرد که سفید پوشیده بوده میبینه کنار میزنه سوارش میکنه و مسافر صندلی جلو میشینه.
یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه:آقا منو میشناسی؟
راننده میگه: نه
چند متر جلوتر راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه.
مرد مسافر دوباره از راننده میپرسه منو میشناسی؟
راننده میگه: نه شما
مسافر مرد میگه: من عزرائیلم
راننده میگه: برو بابا اسکول گیر آوردی
یهو خانومه از عقب به راننده میگه:
ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟
راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه از ترس فرار میکنه
بعد زن و مرده با هم ماشینو میدزدن.
اتفاق افتاده واقعا مثل اینکه
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید