@zhuanchannel
سوار تاکسی بودم، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته.
پیاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفتم مهمون ما باش
دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت:
" این قبضو بگیر بابایی ، وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر.
یعنی داغون شدما هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم :
" دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود "
راننده گفت : " دیگه غلط نکن فایده نداره! الآن میریم خودم مهمونت میکنم
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید