@zhuanchannel
تازه از عروسیای در ایتالیا برگشته بود. داشت یکییکی عکسهای عروسی را نشانمان میداد و تعریف میکرد. سبک جشن. سبک عقد. محل عروسی. غذاها. نوشیدنیها. خیلی چیزها هم نیازی به تعریف نداشت. مثلا داشتیم با چشمهای خودمان میدیدیم که عروس همینطور صورت شسته و ساده بود. از آرایشهای شرقی خبری نبود. هی عکسها را زوم کردم توی صورتش. رژ هم نزده بود حتی انگار. یا اگر هم زده بود خیلی لایت. خیلی نامحسوس. موهاش مشکی بود. موهای خودش. نیازی ندیده بود مو رنگ کند و لنز آبی بگذارد به چشمهاش. شینیون عجیبغریب نداشت. بیست کیلو طلا و النگ دولنگ هم آویزان نکرده بود به خودش.
تعریفهاش رسید به بخش کادوی عروسی. میگفت یک جعبه گذاشتند یک گوشهای که ملت میبرند کادوهاشان را میریزند آن تو. مبلغی که میخواهند کادو بدهند را میگذارند داخل پاکت. بدون اینکه اسمشان را پشت پاکت بنویسند، میاندازندش داخل جعبه.
هیچکس نمیفهمد بغل دستیاش چقدر کادو داده به عروس و داماد. پرسیدم چیز دیگری غیر پول کادو نمیدهند؟ گفت اگر کسی دوست داشته باشد میدهد. اما نه در جشن. قبلش مثلا میدهد یا بعدش که توجه کسی را جلب نکند.
عکس العمل من: حیف که نمیشد چهارزانو بنشینم کف زمین و چنگ بزنم به صورتم.
horuf
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید