November 26, 2017 at 08:08PM

@zhuanchannel
شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه
دختري وارد اتاق او شد.
در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند و هيچ نگويد.

دختر پرسيد: شام چه داري ؟
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر
اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌اي از اتاق خوابيد.

صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را
همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع
ندادي

محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست جلاد
خواهد داد.
شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کرده
يا نه؟
و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت
نمائي؟

محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته
علت را پرسيد.
طلبه گفت : چون او به خواب رفت برای انکه خطایی از من سر نزند هر بار یکی
از انگشتان را بر روي شعله سوزان شمع مي‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و
بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس ام مبارزه کردم

شاه عباس از تقوا و پرهيز کاری او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را به
عقد مير محمد باقر در آوردند
و به او لقب "ميرداماد" داد
و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده
و نام و يادش را گرامي مي دارند.

از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 18 =