@zhuanchannel
گدایِ کی بودی؟
بزرگی را از اکابر که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید.
امید زندگی قطع کرد. جگر گوشگان خود را حاضر کرد.
گفت: ای فرزندان، روزگار دراز در کسب مال، زحمت های زیاد کشیده ام
و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده تا این چند دینار ذخیره کرده ام.
هرگز از محافظت آن غافل مباشید
و به هیچ وجه، دست خرج بدان نزنید و یقین دانید که:
زَرعزیز آفریده است خدا
هر که خوارش بکرد، خار بشد
اگر کسی با شما سخن گوید که :
پدر شما را در خواب دیدم قَلیه حلوا میخواهد
هرگز فریب نخورید که آن، من نگفته باشم
و مرده چیزی نخورد!
اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن
را خواب و خیال و رویا خوانند.
چه بسا که آن را شیطان به شما نشان داده باشد.
من آنچه در زندگی نخورده باشم در مُردگی تمنا نکنم!
این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.
#عبید_زاکانی
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید