December 2, 2017 at 08:08PM

@zhuanchannel
گدایِ کی بودی؟

بزرگی را از اکابر که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید.

امید زندگی قطع کرد. جگر گوشگان خود را حاضر کرد.
گفت: ای فرزندان، روزگار دراز در کسب مال، زحمت های زیاد کشیده ام
و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده تا این چند دینار ذخیره کرده ام.

هرگز از محافظت آن غافل مباشید
و به هیچ وجه، دست خرج بدان نزنید و یقین دانید که:

زَرعزیز آفریده است خدا
هر که خوارش بکرد، خار بشد

اگر کسی با شما سخن گوید که :
پدر شما را در خواب دیدم قَلیه حلوا میخواهد
هرگز فریب نخورید که آن، من نگفته باشم
و مرده چیزی نخورد!
اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن
را خواب و خیال و رویا خوانند.
چه بسا که آن را شیطان به شما نشان داده باشد.
من آنچه در زندگی نخورده باشم در مُردگی تمنا نکنم!

این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.

#عبید_زاکانی
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 5 =