December 22, 2017 at 11:53AM

@zhuanchannel
سال‌ها پيش در دهكده‌ ی كوچك دور افتاده‌ای،
خانه‌ای به‌نام هزار آينه مشهور بود.

يك سگ شاد كوچولويي متوجه اين خانه شد
و تصميم گرفت به تماشاي آن‌جا برود.
وقتي به آن‌جا رسيد، پله‌ها را شادي‌كنان تا دم در بالا پريد.
از دم در با گوش‌هاي رو به بالا و دمش
كه با سرعت تكان مي‌خورد نگاهي انداخت.

با تعجب بسيار ديد كه به هزار سگ شاد كوچولويي خيره مانده
كه دمشان به سرعت دم خودش تكان مي‌خورند.

سگ لبخندي زد و جوابش هزاران لبخند گرم و دوستانه بود.
وقتي خانه را ترك مي‌كرد، با خودش فكر كرد:
«اين خانه جاي جالبي است. گاهي به اين‌جا خواهم آمد».

در همين دهكده، سگ ديگري كه مانند سگ اول شاد نبود،
تصميم گرفت به اين خانه سري بزند.
آرام پله‌ها را بالا رفت و سرسنگين از دم در نگاه كرد.

وقتي ديد هزار سگ با سردي به او خيره شده‌اند،
غرغري به آنها كرد و برايش غيرمترقبه بود
كه هزار سگ در جواب به او غرغر مي‌كنند.
وقتي آن‌جا را ترك مي‌كرد با خود فكر كرد:
«چه جاي وحشتناكي، ديگر به اين خانه برنخواهم گشت».

به یاد داشته باش این تو هستی که معنای هر رويدادی را تعيين مي‌كني
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو + سیزده =