@zhuanchannel
بسم الله الرحمن الرحیم
دعای طلب باران در حدود نود سال قبل
ای ذوجلال منان
دانای حی سبحان
بهر حیات حیوان
یارب بده توباران
ای کردگار بی عیب
ای بی نیاز بی عیب
روزی رسانی از غیب
یارب بده توباران
ای دافع البلیات
ای غافرالخطیات
ای قبله گاه حاجات
یارب بده توباران
ای خالق خلایق
قحطی مدار لایق
غیر ازتونیست رازق
یارب بده توباران
خلاق آسمانی
رزاق انس و جانی
بی جاو بی مکانی
یارب بده تو باران
ای کردگار عالم
بارنج و پر ملالم
بردرگهت بنالم
یارب بده توباران
ای حاکم حکیمان
ای همدم یتیمان
ای راحم ضعیفان
یارب بده تو باران
داریم رو تو سبحان
میرند جمله یاران
از بهر لقمه ای نان
یارب بده تو باران
ای صاحب امیران
ای باعث فقیران
ای مونس اسیران
یارب بده تو باران
هم هاتف و عطائی
هم غافل الخطائی
بر درد ها دوائی
یارب بده تو باران
لطف تو بی شمار است
فضل تو بی حساب است
رحمی ، که وقت کار است
یارب بده تو باران
یارب بحق میکال
باران بده تو امسال
مارا مکن تو پامال
یارب بده تو باران
یارب بحق احباب
بحق آل و اصحاب
ما از کرم تو دریاب
یارب بده تو باران
یارب بحق خاصان
سختی به ما کن آسان
ما را مکن هراسان
یارب بده تو باران
شوهر ز زن گریزان
درناله است و افغان
از غصه اشک ریزان
یارب بده تو باران
مادر ز بچه بیزار
مهجور و زار و افگار
غمگین به کنج دیوار
یارب بده تو باران
ای خالق تبارک
جو رفته در سه چارک
پیش از مه مبارک
یارب بده تو باران
گندم منی سه تا شد
در نرخ کیمیا شد
بر ما چنین جفا شد
یارب بده تو باران
خرما به این گرانی
نیم من به یک قرانی
این هم که گشته فانی
یارب بده تو باران
قحطی چنین که دیده
آیا کسی شنیده
کاه بر دو من رسیده
یارب بده تو باران
غله خلیده در خاک
خشکیده خار و خاشاک
گل کرده دامنش چاک
یارب بده تو باران
حیوان بی زبان است
نالان و ناتوان است
از گشنگی بی جان است
یارب بده تو باران
چه گاو نر چه ماده
سر بر زمین نهاده
در کوچه ها فتاده
یارب بده تو باران
خرهای بار بر دار
در راهها گرفتار
وا مانده جمله از بار
یارب بده تو باران
یارب بحق جبرئیل
به حرمت اسرافیل
بر عز و جاة عزراعیل
یارب بده تو باران
ای قادر توانگر
از جرم ما تو بگذر
به حرمت پیامبر
یارب بده تو باران
مهر از میان گسسته
درهای خانه بسته
مهمان به در نشسته
یارب بده تو باران
گاو نرِ پسِ چاه
افتاده بر سر راه
از بهر وقه ای کاه
یارب بده تو باران
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید