اثبات اینکه تاجیکها ملت باآدابی هستند کار دشواری نیست.
در برخی مناطق کاربرد واژههای رکیک یک تابو یا از مُحرّمات به شمار میآید.
گاه برخورد دو دوست دیرساله را چنان دیدهام که گویا نخستین ملاقاتشان است. در یادداشتی در یک هفتهنامهٔ اجتماعی خواندم که در عصر جدید، یکی از گلایههای کلانسالان از جوانترها این است که نسل امروز در حضور بزرگترها بلند گپ میزنند و بلند میخندند؟ و از نظر آنها این یعنی زمانهٔ بدی شده !
اما آنچه گفتم به معنای این نیست که آنها همه چیز را در دل خود میریزند و هیچگونه دشنام و نفرینی در دایرهٔ واژگان خود ندارند!
با عرض پوزش برخی ازدشنام و نفرینهای تاجیک ها را که کلاً زیاد هم نیست
پیوست این یادداشت میکنم:
خانهسوخته: (بر باد رفته)
خدا زده: (بدبخت، بیچاره)
خَبکن: (خفه شو)
داداتَه آب بَرد: (پدرت بیآبرو شوند)
بیعقل: (احمق)
بیفهم: (نفهم)
پدر قصور: (کسی که محصول خطای پدرش است)
پَدٓرلعنت: (بیتوضیح)
حرامی: (حرامزاده)
خاکت را میبیزم: (نابودت میکنم)
در گلویت غمباده برآید: (خناق بگیری)
دفع شو: (گم شو)
روت سیاه: (رو سیاه باشی)
سبُکپا: (زنهرجایی)
صدٰقهٔ آدم شوی: (حیف است که نام تو آدم باشد)
صغیره: (بیپدر مادر)
صغیرهٔ بیتالمال: (بیپدر و مادری که با بیتالمال بزرگ شده است)
کلهات در خاک: (خاک بر سرت)
گردنت پَرد: (سرت از تن جدا شود)
گُلو: (ابله)
ماچه خر: (ماده خر)
منجلیق: (فاحشه)
نامعقول کردی: (غلط کردی).
#حسن_قریبی
@hassangharibi
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید