September 5, 2019 at 11:08AM

@zhuanchannel
مادر‌ان و جملات معروف آن‌ها

_یک ساعته دیرت شده
فرض کنید که شما به مادرتان بگویید که می‌خواهید هشت صبح بیدار شوید. مادر، چون می‌داند اگر از ساعت هشت بیدارتان کند، در نهایت ۹ هم بیدار نمی‌شوید، فرایند تهدید، ارعاب و هشدار را از ساعت هفت صبح شروع می‌کند: «بلندشو؟! ساعت ۹ شده! دیرت شد! بدبخت میشی ها!» و، چون شما می‌دانید وقتی مادر می‌گوید ساعت ۹ شده پس قطعاً هشت هم نشده، پس می‌گویید: «اصلاً من این درسم رو حذف می‌کنم.»

_من که سیرم، شما بخورین!
فقط مامان‌ها می‌توانند وقتی غذا کم است ناگهان سیر شوند. مادر است دیگر با حرص خوردن، غصه خوردن و هوا خوردن هم سیر می‌شود تا دیگران واقعاً سیر شوند.

_بخور جون بگیری، رنگت پریده!
از نظر ۹۹ درصد مادر‌ها ۹۹ درصد بچه‌ها در ۹۹ درصد مواقع رنگ شان پریده است و باید یک چیزی بخورند تا جون بگیرند.

_چرا تلفنت رو جواب نمیدی؟
از لحظه‌ای که یک مادر با فرزندش تماس می‌گیرد و فرزند جواب نمی‌دهد، این پیش بینی‌ها در ذهن مادر شکل می‌گیرد.
بوق اول:معلوم نیس باز کجا رفته
ثانیه ۶: شوهرش خفه‌اش کرده
ثانیه ۷: نکنه رفته زیر تریلی . ای خدا ای پیغمبر به فریادمون برس
ثانیه ۹: بچه تلفن را برمی‌دارد.
ثانیه ۱۰: ذلیل بشی، دلم هزار راه رفت
چرا تلفنت رو برنمی‌داری؟ تقصیره باباته یه بار محکم نزد تو گوش ت! و ….

_حالا ناهار چی بپزم؟
مامان‌ها سر سفره صبحانه معمولاً می‌پرسند: «حالا ناهار رو چی کارش کنم؟» موقع ناهار هم همین سوال را درباره شام می‌پرسند، اما هیچ فرقی نمی‌کند بقیه اعضای خانواده چه جوابی بدهند، چون مادران گرامی در نهایت متناسب با چیزی که در خانه است، یک حرکت خلاقانه می‌زنند. انصافاً هم با این گرانی‌ها کار مادر‌ها سخت شده، الان فقط می‌شود «نان شکم پر» درست کرد که داخلش با پنیر یا در حالت لاکچری تخم مرغ پر شده است.

_آقا محمدجواد بیا این جا!
مادر‌ها وقتی خوشحال بودند، فحش می‌دادند و وقتی ناراحت بودند با احترام صحبت می‌کردند.
فرض کنید بچه یک نقاشی خوشگل می‌کشید مادر می‌گفت: «وااای، پدرسوخته، تو این غلطا رو از کجا یاد گرفتی؟!»، اما وقتی بچه خرابکاری می‌کرد، لحن مادر جدی و رسمی می‌شد: «آقا محمدجواد، تشریف بیارین این جا کارتون دارم!» وقتی بچه‌ای با این لحن خطاب می‌شد تا پیش مادرش می‌رسید تمام خلاف‌هایش را یک دور مرور می‌کرد.

_حالا بذار بابات بیاد
مادر‌ها استاد خلق موقعیت‌های هیچکاکی با گفتن چنین دیالوگ‌هایی هستند: حالا بذار بریم خونه! یا حالا بذار مهمونا برن! و از همه مهم‌تر: حالا بذار بابات بیاد!

_درمان قطع عضو با دمنوش
مادربزرگ‌ها حتی برای دست و پای قطع شده هم دمنوش تجویز می‌کنند. در مواردی هم چای نبات، اما مادر‌های جوان‌تر معمولاً هر بیماری را با سوپ درمان می‌کنند. یعنی، چون شما مریض شدید مادرتان به پدرتان می‌گوید: «حال این بچه خوب نیست. سر راهت براش از رستوران سوپ بگیر. حالا که تا اون جا میری برای منم جوجه با استخون بگیر. بگو آب دار برداره. زود باش که بچه تلف شد.»

_دست نزن، مال مهمونه!
یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک مادرها، به‌خصوص مادران عزیز میان سال این است که چیز‌های خوب را برای روز مبادایی که ممکن است مهمان ناخوانده‌ای برسد در منزل مخفی می‌کنند.

_پس انداز داشتن در هر شرایطی
مادر‌ها به یک منبع شگفت انگیز پس انداز وصل هستند که می‌توانند همزمان گرفتاری پدر را رفع کنند، برای یک تازه عروس با کمک بقیه جهیزیه درست کنند و به بچه‌ها هم پول بدهند. جالب این جاست که به پدر می‌گویند: «بیا این پول رو بگیر، اما بچه‌ها نفهمن، چون توقع دارن به اون‌ها هم پول بدم.»

ریزه کاری‌های مادرانه
مادر‌ها همه بچه‌ها را به یک اندازه دوست دارند و بین بچه‌ها فرق نمی‌گذارند به جز برخی موارد استثنا که بچه «ته‌تُغاری» باشد، شبیه عمه‌اش نباشد
مامانی باشد.شر نباشد و ۷۳ آیتم دیگر که در مجموع می‌شود ۹۸ درصد مواقع.
مادر‌ها به بچه‌ها سخت نمی‌گیرند به جز وقتی مهمان قرار است بیاید

از همه مهم‌تر مامان‌ها نظر بچه‌ها را موقع خرید لباس و کفش می‌پرسند فقط به رنگ، مدل و نوعش اعتنایی نمی‌کنند، همین‌طور اندازه اش، چون لباس باید بزرگ باشد که زود برای بچه تنگ نشود.

مادر‌های عزیز با شما شوخی کردیم تا کاممان شیرین شود، قله ی قلب ما همیشه و همه جا فقط و فقط در تسخیر شماست، لطفاً به بابا‌ها نگویید تا دلشان نشکند.

خراسان – سیدمصطفی صابری
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 4 =