@zhuanchannel
دلم میخواهد برایت بگویم که تاریکی همیشه بوده و هماره هست. تمرین کن که یاد بگیری تباهی را ببینی اما اسیرش نشوی؛ انکارش نکن، نادیدهاش نگیر.
به جایش چراغی روشن کن، نور شو، از امید بگو، امیدواری بیافرین.
توان تو به اندازه شکستن تاریکی نیست، توان ما هر یک به اندازه یک شمع است، نور آن شمع را از خودت، از ما، از هزاران تنِ تنها دریغ مکن.
ما با هم، با همین شمعهای کوچک روزی سراسر فلات ایران را روشن میکنیم. در عفرین زنان دوباره در رنگیترین لباسها خواهند رقصید، در تهران کودکان به جای سطل زباله میان کتابها به جستجوی بهترین کلمات خواهند بود و در کابل هیچ صدای انفجاری خواب طفلی را نخواهد آشفت.
برای تحقق این رویا اما، ما به امیدواری نیاز داریم.
امیدی که در جانمان بدل به توان نبرد با تاریکی جهل و یاس شود. شادی را از خویش و از ما دریغ نکن.
در سراسرایرانشهر برای قرنها و قرنها ما با دلی خونین و لبی خندان سالها را نو کردهایم. به همین واسطه هم بوده که تطاول تاتار و ایلغارمغول و هجوم عرب را تاب آوردهایم.
این رمز ماندگاری ما ایرانیهاست، کلید واژهای برای شکستن شلتاق شب و جشن گرفتن روزهای نو. پس به رغم تمام غم های این روزها که میشنوی؛ با تمام توان بکوش تا شادی را مهمان خانهات کنی.
فراموش مکن که این شادی، نبردافزار ماست تا با قاتلان امید، پنجهدرپنجه افکنیم. چراغی روشن کن عزیز من، بگذار که دل این وطن روشن شود.
از اشتباه و شکست نترس. هیچ ایرادی ندارد که آدم زمین بخورد، حتی ایرادی ندارد که کمی روی زمین همانطور درازکش باقی بماند و نفس بگیرد. آنچه که نباید رخ دهد این است از روی زمین بلند نشوی، همۀ عمر پشت یک شکست پنهان شوی و تمام زندگیت را به خزیدن بگذرانی.
این را اگر که بدانی و آداب برخاستن را بلد باشی، هیچ شکستی- اصرار دارم- هیچ شکستنی آنقدر هراس انگیز نیست که از ترسش، در به روی جسورانه زیستن ببندی.
حیف نیست که این یک فرصت عمر به جای جهیدن به سمت آنچه که میخواهیم با زیستن به سان یک خزنده حرام شود؟
به من نگاه کن… حیف نیست؟
#امیرحسین_کامیار
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید