@zhuanchannel
تا پیش از آن شبی که شاید ۱۵ سال پیش بود و مهمان داشتیم و مادرم از بعدازظهرش -بعد از رُفت و روبِ خانه- افطاری را پخت و بعد که مهمانها رفتند، ظرفها را شست و بعد آشپزخانه را جمع و جور کرد و ساعت ۱ نیمهشب بعد از همهی ما رفت توی جا و ساعت را کوک کرد برای ۲ ساعت بعد که نخوابیده بیدار شود و سحری آماده کند، من هم فکر میکردم جملهی زیر، یک مادرانهی زیباست:
«عطر قرمه سبزی پیچیده توی خانه؛ خانه بوی مادر میدهد»!
و جملاتی از این دست، که با پوشاندن لباسِ شعر و عاطفه بر تن کلیشههای کهنه و ظالمانه، کار شبانهروزیِ خانه و آشپزخانه را به نام زن سند زده است.
تا قرنها چنین چیزی آیهی مسلّم بود و موجب منزلت و رستگاری زن! (و البته توی بعضی افکار پوسیده، هنوز هم هست.)
اما بعدها که کلیشههای این چنینی کمکم در بوتهی نقد ریخته شدند، استدلالهای ظاهرا منصفانهای مثل «کار بیرون برای مرد، کار خانه برای زن» آمدند به میدان و عدالت چنین تعریف شد که «هر دو دارند کار میکنند؛ مرد برای اقتصاد خانواده، و زن برای آرامش اهل خانه. چه فرقی میکند؟»
البته در چنین قیاسی، یادمان رفت که کار بیرون، ساعت دارد، حقوق دارد، تعطیلی دارد، مرخصی دارد، مواهب اجتماعی دارد، پیشرفت دارد و نهایتا بازنشستگی با مزایای مادام العمر
در حالیکه کار خانه نهایتا (اگر تمیز و درست و با سلیقه انجام شود) زنان را مفتخر میکند به لقب «کدبانو»!
میدانم که موکّدا برای ذهنهایی که همه چیز را صفر یا صد میبینند و احیانا از انتهای پاراگراف اول گارد گرفتهاند، باید این نکتهی بدیهی را یادآوری کنم که صحبت این نیست که این تابلو را پشت و رو کنیم و زنان به سیاه و سفیدِ خانه دست نزنند!
وقتی از کارخانگی حرف میزنم، از سندی حرف میزنم که قرنهاست ششدانگ به نام زنان خورده و تعابیر قشنگی مثل «عطر دستهای مادر توی قرمهسبزی و…» نمیتواند این نابرابری و این کلیشهی عقبافتاده را ماستمالی کند
حرف آخر اینکه اگر ما مردهای مترقی! از شریک شدنمان در کارِ خانه به عنوان «کمک به زن» یاد میکنیم هنوز این کلیشه از گوشهی ذهنمان پاک نشده یا اگر هنوز برای کادوی روز زن دنبال لوازم آشپزخانه میگردیم…
#محمدجواد_اسعدی
@gharar_5shanbeha
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید