February 2, 2020 at 10:20PM

@zhuanchannel
برای یک سلبریتی نجیب،دکتر بدرالزمان قریب

خانم دکتر قریب، تحصیل‌کردهٔ دانشگاه‌های پنسیلوانیا، میشیگان و هاروارد، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پژوهشگر، استاد دانشگاه و حتی از اهالی شعر و شاعری است که البته در محافل علمی داخل و خارج، او را به عنوان سغد‌شناس بزرگ معاصر می‌شناسند که سرآمد کارهایش فرهنگ_سُغدی است.

سال‌ها پیش وقتی از او پرسیده شد که چرا ازدواج نکردید؟
جواب داد: «نشستم فرهنگ سغدی را بنویسم، سرم را بلند کردم دیدم هفتاد سالم شده»!

اگر بگویم عاشق ایران است حشو زائد است.
همین قدر بگویم با اینکه همیشه خندان است یک بار ‌اخم نیمه‌اش را دیدم، و آن وقتی بود که برایش یک غزل خواندم که بیت آخرش این بود:

بیهوده فکر آتش و پرهای سیمرغید
کبریت‌های رستم این ماجرا خیس است!

خنده‌های مخصوص خود را با اخم در آمیخت و گفت:
«قشنگ بود ولی با رستم_من شوخی نکن» …
خانم دکتر ژاله آموزگار هم بود. برگشت و به او گفت:
«بد می‌گم خانوم دکتر؟ بهش می‌گم با رستمِ من شوخی نکن، رستم یعنی ایران!»

سغد سرزمینی از تمدن بزرگ ایران باستان است و اکنون نام ولایتی در تاجیکستان امروز که میراث‌دار فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی، با زبانی از شاخهٔ زبان‌های ایران شرقی است.

اوایل دههٔ نود به مناسبت شرکت در همایش استاد رودکی، با چند تن از مدعوین از جمله دکتر اصغر_دادبه، گذرمان به دانشگاه پنجکِت تاجیکستان افتاد، شهری در کنار خرابه‌های سغد باستان…

یک یک ما را به جمع معرفی کردند و همه صحبت کردیم. جلسه‌ای دوستانه در جمع استادان و دانشجویان بود و در نوبت پرسش و پاسخ از من سراغ احوال خانم دکتر قریب را گرفتند.

جواب دادم من قریبی هستم و ایشان قریب، ما نسبتی با هم نداریم اما از حُسن اتفاق، من هم از فرهنگستان می‌آیم و از حال ایشان باخبرم شکر خدا حالشان خوب است.

اینکه او را می‌شناختند و حالش را می‌پرسیدند نشانه‌ای از قدرشناسی و قدردانی آنها بود.

این قبیل خاطرات زیاد است اما ارتباط خدمات بانوی سُغد‌شناس به مشترکات ایران بزرگ فرهنگی، از ابتدای این یادداشت مرا به یاد این بیت معروف از ابویعقوب خریمی، شاعر ایرانی‌نژاد قرن سوم انداخته است که با زبان بیگانه خود را اینچنین معرفی می‌کند:

«اِنّی ا‌ِمرءٌ من سُراةِ الصُغدِ البَسَنی
عِرق الاعاجمِ جـلداً، طیّبَ الخبر»
(من مردی از بزرگان سُغدم و رگ و پوستم از نژاد پاک ایرانیست).

این‌ روزها خانم دکتر قریب به علت کهولت قدری ناخوش‌احوال است و گاه خاطرش به یادآوری چیزهایی یاری نمی‌کند…

بگذارید با وام‌گیری از فیلم آقای اصغر فرهادی به خانم دکتر قریب بگویم:

اگرچه این روزها شاید شما ما را به چهره ‌نشناسید، اما ما شما را می‌شناسیم و امیدوارم از روی نوشته‌هایتان شما را بیش از این بشناسیم!

چه خوب که ایران شما را دارد

#حسن_قریبی
@hassangharibi
مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 + 7 =