@zhuanchannel
همه شان سرو ته یه کرباسند
هر زمان جملهی “حداقل اونجا برای انسانها ارزش قائلند” را می شنوم مغزم ناخودآگاه فرمان اجرای حرکت یته پرنده را به عضلاتم می فرستد.
لیکن در کسری از ثانیه عقل بیشعورم مداخله می کند که این فقط نشانهی کم دانش بودن گوینده است.
مغز نفهم من اصرار دارد پافشاری کند که یک شهروند محترم تحصیلکرده هستم و این قبیل رفتارها در شأن من نیست.
همواره خدا را شکر می گویم که در مرحلهای از زندگی خویش نوشتن را به عنوان ابزاری برای ادامهی حیات در این دنیای خاکی قرار دادم تا بتوانم حرکاتی مانند یته پرنده و جفت پا را حذف کنم.
متأسفانه با کمی گوگل مرتبط مجبور خواهیم شد بپذیریم که هزاران مثال مستدل و مکتوب وجود دارند که دلالت بر بی ارزشی جان آدمی در کل دارند.
برای “آنان” که بالا نشسته اند و ورای مرزها با هم داد و ستد مهر دارند هیچ فرق خاصی ندارد چه کسی با چه ملیتی آسیب می بیند یا کشته می شود.
البته که کاغذ کادوهای “آن طرف آب” کمی خوش آب و رنگتر طراحی و مجلسیتر ساخته شده اند.
برای مثال می توان از امتحان کردن داروهای تازه کشف شده در مدارس ایالات متحدهی آمریکا بر روی کودکان رنگین پوست تا آنچه که امروز بر سر سربازانشان، که دیگر سفیدپوست و رنگین پوست فرق چندانی در این زمینه ندارند، نام برد.
یکی از شنیدنیترین داستانها که شاید به دلیل نام گوگولی اش همیشه توجه مرا جلب کرده جزیرهی کریسمس در اقیانوس هند است.
این جزیرهی کوچک نزدیک به مجمع الجزایر اندونزی چند دههی پیش با قیمتی کمتر از سه میلیون پوند توسط دولت استرالیا از کشور سنگاپور خریداری شد.
درست همان طور که زمانی در ایران دهات را با گاو و گوسفند و رعیت معامله می کردند و هنوز هم هستند کسانی که می گویند پدر جدشان در فلان جا صاحب یک روستا بوده است.
این جزیرهی کوچک در همان زمانِ شیطنتهای بی ضرر هلندیها در قرن هفدهم کشف شده بود ولی اهمیت ویژه اش در اواخر قرن نوزدهم بالا زد. عامل اصلی شوربختی انباشته در فضای این جزیرهی رؤیایی که بالغ بر شصت درصد آن پارک جنگلی است معادن عظیم فسفات آن می باشد.
طی جنگ جهانی حملات ژاپنیها از یک سو رفتگان اهالی این جزیره را استاد کرد و بمبارانهای متحدین از سوی دیگر.
چند سال پس از اتمام جنگ، در سال پنجاه و هفت میلادی آزمایشات هستهای که دولت بریتانیا برای آلوده نکردن یک وجب خاک خودش در این مکان مرتکب شد قسمتهایی از آن را چنان نابود کرد که هنوز اطمینان کامل از پاک شدن اثر تشعشعات حاصل نشده است—صد رحمت به انصاف روسها که حداقل چرنوبیل را در خاک خودشان به پا کردند.
در سالهای بعد، این جزیرهی زیبا چیزی در حکم گوانتاناموی کوبا در دستان آمریکا را برای استرالیا بازی کرده .
در طی سالها تعداد قابل توجهی قایق حامل پناهجویان در راه رسیدن به “آزادی” موجود در کشور فوق نژادپرست استرالیا آسیب دیده و شمار زیادی آدمیزاد در آبهای زیبای اقیانوس هند غرق شدند.
در سال دوهزار و یک جان هاوارد تندرو این جزیره را جدا از خاک استرالیا اعلام کرده و رسماً نشان افتخاری یک کمپ فاجعه را به آن عطا کرد.
گذشته از بهرهبرداری نادرست از معادن فسفات که نقش مؤثری در آلودگی محیط زیست طبیعی منطقه ایفا می کند، جزیره ی کریسمس، به همان شادمانی نامش، سالهاست با نگه داشتن اجباری پناهجویان در آن به شیوهای بسیار غیرانسانی به یک اردوگاه دائم تبدیل شده .
خود استرالیا تبعیدگاه تبه کاران امپراطوری بریتانیای کبیر بوده و کریسمس تبدیل شد به سیاهچالهی آن تبعیدگاه.
شما بیابید پرتقال فروش را…
در این روزهای طلایی، دولت استرالیا خیلی بی سر و صدا افراد مشکوک به ویروس کرونا را به زور در این جزیره قرنطینه می کند.
بله، فرزندانم… آنجا، در آن سوی آبها جان آدمها ارزش دارد ولی منظور من آبهای آن سوی کهکشان راه شیری است، جایی که موجودی به نام آدمیزاد کلاً وجود ندارد.
مژده بهرنگ
@aashereshteh
مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید