نامه تاریخی و بسیار خواندنی میرزا ملكم خان به ناصرالدین شاه
جناب رفيق، فدايت شوم، ميخواهيد بدون طول و تفصيل بنويسم كه چه بايد كرد؟
جواب بنده از اين قرار است:
از خلق فرنگستان صد كرور پول بگيريد.
از دول فرنگستان صد نفر معلم و محاسب و مهندس و صاحب منصب و اقتصاددان و كارشناس امور اداری بخواهيد.
اين صد نفر معلم و صاحب منصب را در تحت ده نفر وزير ايرانی مامور نماييد كه وزارتخانهها و كل اداره دولت را موافق علوم اين عهد نظم بدهند.
از ممالك فرنگستان بيست كمپانی بزرگ به ايران دعوت نماييد و به آنها امتيازات بدهيد كه صد كرور تومان ديگر به ايران بياورند
و مشغول شوند به آن احداثات معظم كه در زبان فارسی اسم هم ندارند.
به راهنمايی اين اقتصاددانان و به توسط اين كمپانیها راههای آهنی ايران را از چندين جا شروع كنيد.
در هر يك از ممالك ايران بانكهای تجارتی و بانكهای ملكی و بانكهای زراعت بسازيد. معادن و آبها و جنگلهای ايران را موافق همان اصول كه در جميع دول معمول است، به كار بيندازيد.
ديوان خانههاي تجارتی ما را موافق قواعدی كه مقتضی تجارت اين عهد است، نظم بدهيد….
….هزار نفر شاگرد به فرنگستان بفرستید نه اینکه مثل سابق هر کدام دو سه زن بگیرند!
بلکه تا ده سال در مدرسههای اینجا محبوس بمانند؛ به طوری که ثلث آنها در زیر کار بمیرند و باقی دیگر آدم شوند.
اصول کار اینها هستند.کارهای کردنی اینها هستند.
تنظیماتی که فرنگستان از سفر همایون متوقع بود اینها هستند
ما میخواهیم در ایران بدون هیچ زحمت و به هوش و ذهن طبیعی خود در آن واحد درک کنیم این طرز تحقیق ما یک وقتی چندان عیب نداشت، اما حالا به کلی معیوب است.
کارهای دنیا یک وقتی ساده بود و هر کس معنی آنها را به حکم هوش و ذهن طبیعی میتوانست به سهولت درک کند.
مهندسی عهد هوشنگ «حسابدانی حسن صباح» و وزارت کریمخان زند چندان عمق و امتیازی نداشت که فراست طبیعی نتواند معنی آنها را بفهمد، ولیکن در این عهد تازه به واسطه ترقیات علوم چنان اسباب و معانی عجیب بروز کرده که هوش طبیعی بدون علم کسی هرگز قادر به ادراک آنها نخواهد بود.
هیچ لازم نیست از وزرای ما بپرسند که این علوم و کمالات را در چه زمان و در چه کتاب تحصیل کردهاند.
چون هوش و ذهن دارند کافی است.
جمیع علوم را نخوانده میدانند «نمیدانم» و «نخواندهام» در زبان ایشان کفر است.
دانستن جزو منصب است.
خیال میکنند که اگر احیانا در یک مساله بگویند نمیدانم شأن و منصب شخص آنها به کلی خواهد رفت.
قسم میخورم که در میان این صد نفر فرنگی که در تهران هستند یک نفر نیست که جرات بکند بگوید من اکونومی پولتیک[اقتصاد سیاسی] میدانم، اما جمیع اهل درب خانه ما کل این علوم را در سینه خود مضبوط دارند!
دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پولتیک، کرورها خرج میکنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف مینمایند تا اینکه چند نفر اکونومیست پیدا میشوند.
در ایران هیچ احتیاج به این نقلها نیست ما همه اکونومیست کامل هستیم بانک و راهآهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است.
مادامی که در ایران وضع تحقیق ما این است، مادامی که وزرای ما همه علوم را نخوانده میدانند، بدیهی است که در ایران هیچ کار تازه ممکن نخواهد بود، پس چه باید کرد؟
پ.ن
این نامه به قلم ملکمخان، به تاریخ ۲۹ آذر ۱۲۵۶ در لندن تحریر یافته و به عنوان نامه رسمی به طهران ارسال شده است
در پشت آخرین صفحه نامه ناصرالدین شاه قاجار به خط خود نوشته است:
“انشاالله تعالی این پاکت را در حضور ملکمخان باز نمایید و خوانده شود
در ایران فهمیده نمیشود”
نشریه کارخونه
دیدگاهتان را بنویسید