دردهایی که اصلا نباید میکشیدیم!
هرگز چیزی اینچنین به قلب ما چنگ نینداخته بود! این جمله شاید خود بهتنهایی برای معرفی میزان این درد کافی باشد! چنگی که همه در سینه های خود حس میکنیم.
چقدر احتمال دارد که یک کشور با موشکی اشتباهی هواپيمای مسافربری خود را هدف بگیرد؟
چقدر احتمال دارد که این کار را بعد از چند ثانیه و برای بار دوم هم تکرار کند؟
هواپيمای اکراینی_ پرواز PS752
حتما شما هم بعد از خواندن این چند سطر سکوت کرده اید. ما هم سکوت کردهایم.
همهی ما سکوت کردهایم.
همیشه در زمان یادآوری این واقعه ترکیبی از بهت و اندوه سراغ همهی ما میآید.
ماتمان میبرد و سکوت میکنیم.
اصلا مگر میشود؟ مگر ممکن است؟
اصلا مگر همچین اتفاقی میتواند رخ دهد؟ چرا؟ چطور؟ چگونه؟ “سکوت”
این ما هستیم که سراپا خمیدهایم. مثل کودکانی که انگار منتظر تنبیه مدیر بیرحم مدرسهشان هستند و یارای سخن گفتنشان نیست.
و حتی نمیدانند که چه کردهاند که مستوجب این عقوبت اند!
ما نمیدانیم چه کردهایم که چنین شده. شما میدانید؟
ما نمیدانیم که چرا انقدر دیر واکسن کرونا زدیم و نمیدانیم چرا این همه عزیز در این فاصله از دست دادیم.
نمیدانیم چرا مردممان شبانه روز کار میکنند و باز ۶۰ درصدشان فقیرند. ۶۰ درصد! فقیر!
نمیدانیم چرا تحریمیم و چرا عزیزان بیمارمان از این داروخانه به آن داروخانه دربهدر دارو و درمانند.
نمیدانیم چرا با بعضی از کشورها دشمنیم درحالیکه تا بحال نه دیدیمشان و نه اصلا میدانیم که کی هستند!
نمیدانیم چرا فرزندانمان دکتر و مهندساند و بیکارند.
نمیدانیم چرا باید ارزش هرچه داریم و در همین اوضاع به زحمت درمیآوریم در هرسال نصف بشود و برود پی کار خودش به همین سادگی.
نمیدانیم چرا باید بخاطر تحریم و گران شدن هیجانی دلار همه چیز را به دوبرابر قیمت واقعی بخریم.
نمیدانیم چرا برای ما ممنوع است که خودروی خوب داشته باشیم.
مگر این همه سوال در یک متن جا میشود؟
مگر هزاران سوال دیگر ازین دست وجود ندارند؟
من نمیخواهم بدانم که الان باید با این همه مشکل چه بکنیم.
سوال من این است که چرا؟
“چرا این همه درد باید وجود داشته باشد؟”
آیا واقعا ما باید این دردها را میکشیدیم؟
محمد شعبان زاده_هنر مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید