رابطه با آدمها خیلی پیچیدست.حفظ رابطه هم همینطور.البته اگه آدمی باشی که برات فرقی نکند،به خودت میگی من حفظ رابطه برام مهمه یا نیست!و راحت تصمیم میگیری چیکار کنی؟رابطه با آدمهای مسموم هم همینطوره.خیلی سخت میشه ادامه داد مسیر رو.و گاهی انقدر مسیر رو برای ادامه دادن و تعامل سخت میکنن.که دلت میخواد از رابطه خارج شی.آدمهای مسموم سعی میکنن خوشحالیها رو به سرعت نابود کنن.چون خودشون هیچوقت خوشحال و راضی نیستن.از هر چیزی،داستان میسازن و باعث میشن ما هم حسمون به محیط اطراف،تیره و تار بشه.آدمها مسموم به طور دائم مقایسههای بی ربط میکنند.اصلن کاش بتوانم منظورم را یک جور بهتری بنویسم.فکر کنید همه چیز در زندگیشان خوب است،اما مدام خودشان را با زن همسایه،که زندگیش هیچ ربطی به او ندارد مقایسه میکند.یا اگر خواهر خیاطی داشته باشد که با کسب درآمدی ناچیز زندگیش را روی دور انداخته.به زور میخواهند یک راه قیاس با او بسازند و آخر هم موفق میشوند.
آدمهای مسموم از موفقیتهای دیگران خوشحال نمیشوند،ابراز خوشحالی نمیکنند.خودشان را به کری و کوری میزنند.که انگار روحمان هم خبر ندارد تو یک شغل جدید،سفر جدید،برایت رخ داده.
آدمها مسموم،دروغگو هم هستند.چرا چون به طور دائم نیاز دارند تصویر غیر واقعی خودش را به رخ ما بکشند.مثلا هدیه میخرند و به دروغ قیمتش را چند برابر میگویند.یا وسیلهای از انباری خانه، بعنوان هدیه میآورند،اما میگویند این را از اینترنت خریدهام و پست برایم فرستاده.
آدمهای مسموم از کنترل کردن ما لذت میبرند.چطور؟اگر چیزی بخری مثلا لباس نو.به سرعت راجب قیمتش سوال میکنند!چند خریدی؟جمله بعد این سوال به شدت وحشتناکس.یا میگویند من یک جایی ارزان تر میشناسم یا میگویند خوب خریدی من چندین برابر پول یک چیزی شبیه این را دادهام.راجب تفریح یا مسافرت هم همینطور است.او اصلا لذت نمیبرد که تو به جایی رفتهای و در اولین فرصت بلیط هواپیمایش را پچ پچ کنان تهیه میکند و میرود.
آدمهای مسموم هیچ درکی از هیجانات ندارند.حقیقتا این را عمیق تجربه کردهام.هر وقت خوشحال بودم.یکی از این آدمهای مسموم با زبان و رفتارش به من فهمانده که باز تو خوشحالی؟!کافی است از زیبایی و هیجان یک هنذفری بلند حرف بزنی،میگوید تازه فهمیدی؟خواهرم یک دانهاش را چند سال پیش به قیمت دو میلیون خریدهاست.این آدمها با مبارزه از بین نمیروند.مثلا در یک صحبت منطقی،حالشان بد میشود و نیاز به آب قند پیدا میکنند.و از همه بدتر آنها هستند که مرزهای رفتاری را تعیین میکنند.هر جور که دلشان بخواهند حرف میزنن،رفتار میکنن.و اکثرا ما توان رویارویی با چنین افرادی را نداریم.و تنها با حذف از سیستم از شرشان خلاص میشویم.
نوشته: فرناز ابراهیمی
دیدگاهتان را بنویسید