To provide the best experiences, we use technologies like cookies to store and/or access device information. Consenting to these technologies will allow us to process data such as browsing behavior or unique IDs on this site. Not consenting or withdrawing consent, may adversely affect certain features and functions.
The technical storage or access is strictly necessary for the legitimate purpose of enabling the use of a specific service explicitly requested by the subscriber or user, or for the sole purpose of carrying out the transmission of a communication over an electronic communications network.
The technical storage or access is necessary for the legitimate purpose of storing preferences that are not requested by the subscriber or user.
The technical storage or access that is used exclusively for statistical purposes.
The technical storage or access that is used exclusively for anonymous statistical purposes. Without a subpoena, voluntary compliance on the part of your Internet Service Provider, or additional records from a third party, information stored or retrieved for this purpose alone cannot usually be used to identify you.
The technical storage or access is required to create user profiles to send advertising, or to track the user on a website or across several websites for similar marketing purposes.
همیشه وقتی که دوستام باهام بیرون نمیومدن یا دوستی نداشتم باهام میومد سینما و اون فیلمی که من دوست داشتم رو میدیدیم و خیلی خوش میگذشت.
یه باری هم که خرید رفتیم و خیلی یادم مونده کوچیک تر بودم رفته بودم سرکارش برگشتنی رفتیم مرکز خرید نزدیک اونجا کلی خرید کردیم خیلی حال داد.
خدا حفظشون کنه
من پزشکی میخونم ژوان ، تو تموم این چندسالی که تاحالا خوندم ، تموم وقتایی که امتحان داشتم و نخوابیدم ، ثانیه به ثانیه اش بیدار بوده باهام چ برام تا صبحش دعا میکرده
من چشمای مامانمو میبوسم .
عاشقشم ♥️✨
یه بار هم بهم گفت هیچ دوستی برات نمیمونه مامان ،ببین کی بهت گفتم! فقط خانوادت برات می مونن!
پیش خودم میگفتم چیییییی میگه خداوکیلی؟! منو صمیمی ترین دوستم دوازده ساله باهم دوستیم ! مگه میشه نمونه؟
اما شبی که مامان همون صمیمی ترین دوستم هرچی از دهنش دراومد به من گفت و دوستم کلامی حرف نزد ؛ رو زانوهای مامانم تا تونستم گریه کردم و پناهی جز آغوش خودش نداشتم!
اونجا فهمیدم که هیچ دوستی واسم نمیمونه!
میمرم براش ❤️✨
خدا برات حفظش کنه
متاسفانه ۴ساله که ندارمش ولی صحنه ای که تا ابد توی ذهنم می مونه،این بود که سال کنکورم چند ماه قبل از اینکه از پیشم برای همیشه بره صبح ها برام صبونه درست میکرد برام حتی با اینکه به خاطر سرطان لعنتی ضعف عضله پیدا کرده بود و دستاش میلرزید
جای همه ی مادرهایی که دیگه پیشمون نیستن سبز?
خدا به روحشون شادی و آرامش بده