@zhuanchannel
مردی هست که میخواهد چند تخته بسازد. او نمی تواند سالی یک تخته بسازد، زیرا او فقط ده انگشت خود را دارد.
من یک ارّه و یک رنده به او قرض میدهم – دو ابزاری که ثمرهی کار من است و من خودم باید در مزایای آنها سهیم باشم.
مردی هست که میخواهد چند تخته بسازد. او نمی تواند سالی یک تخته بسازد، زیرا او فقط ده انگشت خود را دارد.
من یک ارّه و یک رنده به او قرض میدهم – دو ابزاری که ثمرهی کار من است و من خودم باید در مزایای آنها سهیم باشم.
او به جای یک تخته، صد تا تخته میسازد و پنج تا به من میدهد.
پس من از بهرهی وسایلم او را به جای یک تخته، صاحب نود و پنج تخته کردم -و شما میگویید او را تبدیل به برده کرده و غارت میکنم.
عجب! به لطف یک ارّه و رنده که من با عرق پیشانی خود ساختهام، تولید صد برابری از خلأ پدید آمده است.
سعادت جامعه صد برابر میشود.
کارگری که نمیتوانست یک تخته بسازد، صد تا ساخته است.
و چون او آزادانه و داوطلبانه یک بیستم این مازاد را به من تسلیم میکند، شما من را بهعنوان ظالم و یک دزد مینمایانید!
کارگر شاهد افزایش کار خود در بهرهوری خواهد بود، بشریت شاهد بزرگ شدن دایرهی فرصتهای خود خواهد بود و من به تنهایی، تولیدکنندهی این نتایج، باید از سهیم بودن در آنها منع شوم!
کارخونه
دیدگاهتان را بنویسید