سال ۸۹ تصمیم گرفتم معلمی را شروع کنم. دلم میخواست وارد آموزش و پرورش شوم و در مدارس دولتی معلمی کنم.
در آزمون استخدامی ثبتنام کردم و روز مصاحبه رسید. وارد جمع متقاضیان که شدم دیدم همه چادریاند. با دیدن من تعجب کردند و گفتند چطور فکر کردی بدون چادر میتوانی پذیرفته شوی.
فهمیدم اغلب آنها هم چادری نیستند و برای مصاحبه چادر سرشان کردهاند. پیش خودم گفتم من معلمی بلدم. روانشناسی خوانده بودم و همهی پژوهشهای لیسانس و فوقم در حوزهی کودک و آموزش بود و با بچههای دبستانی هم کار کرده بودم.
پس جای نگرانی نبود.
وارد اتاق مصاحبه شدم. سوالهایی دربارهی موقعیتهای چالشبرانگیز در کلاس پرسیدند و جواب دادم و همه چیز خوب پیش رفت.
بعد یک پرسشنامهی مذهبی دادند که آن را هم با اتکا به تربیت مذهبیام درست جواب دادم.
در آخر خانمی صدایم کرد. گفت حجابت بیرون از اینجا چهجوریه. گفتم معمولی. گفت استشهاد محلی کردیم و گفتن همیشه چند سانت از موهات بیرونه. گفتم بله. و رفت. جواب آزمون آمد و رد شده بودم.
روز مصاحبه باقی متقاضیانی که با چادر آمده بودند میگفتند مهم نیست حجابت بیرون از اینجا چگونه است.
مهم این است که برای این مصاحبه با چادر بیایی. یعنی حتی مهم نبود باحجاب باشی، مهم این بود که بدانی کجا باید تظاهر کنی.
از توئیتر
namie_kashunian
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید