June 3, 2023 at 10:22PM

@zhuanchannel
نقل قولی از محمد علی به جا مونده که میگه:«از تک تک دقایق تمرین متنفر بودم، اما می‌گفتم جا نزن، الان رنج بکش و بقیه عمرت رو به عنوان یک قهرمان زندگی کن». آدمایی که اونا رو موفق می‌دونیم همه در یک چیز مشترکن: اونا دیسیپلین دارن.

این دیسیپلین رو میشه مابین نظامی‌ها، ورزشکاران تاپ و آدمای موفق در هر حوزه‌ای پیدا کرد. تو وقتی میخوای در کار خودت تاپ باشی، اینطوریه که یا دیسیپلین داری یا حذف میشی. دیسیپلین همون چیزیه که در دراز مدت تو رو پیش می‌بره و انگیزه و اشتیاق چیزیه که باهاش استارت کار رو میزنی.

اغلب ما اینطور تصور می‌کنیم که آدمای موفق، آدمای خسته‌ناپذیری هستن که همیشه انرژی انجام هرکاری رو دارن و خستگی براشون معنی نداره. اما اینطور نیست: همه‌ی این آدما هم خسته میشن، هم دچار ملال میشن و هم خیلی وقتا بیزارن از کاری که انجام میدن.

این آدما زمانی یک هدفی در ذهن داشتن و اون هدف رو به دیسیپلین و روتینی تبدیل کردن که تونسته اونها رو اینطوری بالا بکشه. انرژی و اشتیاق بعد از مدتی ته می‌کشه اما اگه نقشه‌ی راه داشته باشی و برنامه‌ی مشخصی برای مسیر، چیزی نمی‌تونه مانع کارت بشه.

خیلی وقتا انرژی و اشتیاق زیادی برای شروع کاری داریم اما بعد از مدتی می‌بینیم که هیچی از اون انرژيه نمونده. مثلا میخوایم زبانی رو یاد بگیریم، یک ماه اول سخت کار می‌کنیم اما از ماه دوم به بعد خسته می‌شیم و کلا میذاریمش کنار. اما برنامه‌ای اگه داشته باشیم

و خودمون رو متعهد به انجام دادنش کنیم، به اون چیزی که میخوایم میرسیم. تو مدرسه این برنامه رو معلما به ما میدادن. تو زندگی تا سن مشخصی، پدر و مادر مسیر رو به ما نشون می‌دادن. اما تو بزرگسالی کسی رو نداریم که ما رو هدایت کنه یا حتی ما رو مجبور به انجام کاری بکنه.

بخاطر همینه که اون نقش هدایت‌گر رو باید خودمون انجام بدیم. این حس تنبلی و کرختی که داریم یکی از فیچرهای مغزه. یکی از کارهای عمده‌ی مغز، تخصیص انرژیه. یعنی حواسش هست که انرژي رو به چه ارگان‌هایی بده و اینکه تا جای ممکن اجازه نده تو انرژی زیادی مصرف کنی.

آدما قدیما برای پیدا کردن یک ریشه‌ی خوراکی کیلومترها راه می‌رفتن و بخاطر کمبود و نایاب‌ بودن غذا، مغز طوری تکامل پیدا کرده که انرژی بدن رو درست هزینه کنه و اجازه نده انرژی هدر بره. خیلی وقتا که کاری رو به تعویق میندازیم، به این خاطره که مغز اون کار رو تهدیدی

برای مصرف انرژی می‌بینه و سعی می‌کنه تو رو عقب نگه‌داره که انجامش ندی. مثلا یک پایان‌نامه داری که باید نوشته بشه، و می‌بینی که کلی تحقیق باید انجام بدی، ده تا استاد رو ببینی، ده جلد کتاب بخونی و … قد یه کوه بزرگ میشه. مغز اینجا میگه خب چه کاریه این همه انرژی مصرف کنیم.

بگیر بخواب! و گوشی رو دست میگیریم خودمون رو برای مدتها مشغولش می‌کنیم. در حالی که میدونیم باید کاری رو انجام بدیم اما هی به تعویقش میندازیم. مغز ما یک ارگان قدیمیه که نمی‌دونه اینترنت اختراع شده که میشه راحت غذا سفارش داد، فکر می‌کنه باید کیلومترها راه بریم برای یه میوه‌ی شیرین.

پس در کل، تلاش کردن در هر فرمتی، یک کار انرژی‌بره و برای هر آدمی صادقه. چون داری روندی رو میری که خلاف جهت سیستم بدنته. اینکه همه‌ی آدمها بطور دیفالت در سطح مشخصی باقی می‌مونن و همه مثل هم هستن، همینه. اینکه آدمی در کاری تاپ میشه، بخاطر اینه که میاد بر این عملکرد مغزش غلبه می‌کنه.

دقیقا همونطور که ورزش کردن یک کار عبث و بیهوده و خلاف تکامل بدنه، کار فکری بیش از حد هم همینه. همه‌ی این کارا آدم رو خسته می‌کنن و بدن خیلی دوست داره بیخیالش بشه و کاری که راحته رو انجام بده. دیسیپلین اما همچون یک ریل میاد مسیری جلو پات میذاره

که باید اون رو طی کنی. شما باید خودت رو متعهد بدونی که هر اتفاقی هم که پیش بیاد، از مسیرت منحرف نشی. اینجا دیگه هیچ بهونه‌ای قبول نیست: من باهوش نیستم و دوستام رو ندیدم و سفر نرفتم و انگیزه ندارم و … باید کنار گذاشته بشه. دقیقا مثل دیسیپلین یک فرد نظامی، باید جلو بری.

کسی هم نیست که مجبورت کنه و دشواری کار هم همینه که خودت باید این اجبار رو روی خودت بذاری. هدف دراز مدتت رو به برنامه‌ی هفتگی، ماهیانه و سالیانه تبدیل کنی و یک نقشه راه داشته باشی. تو این مسیر هم خسته میشی هم ناامید و بی‌انگیزه، اما هر اتفاقی افتاد باید پیش بری.

اگه هدف و مسیرت درست باشه، قطعا به اون نتیجه‌ای که میخوای میرسی. من مستندی دیدم درباره علیزاده و مشکاتیان و لطفی و مابقی. این آدما بطور جنون‌آمیزی روزها و هفته‌ها و ماهها تمرین می‌کردن. علیزاده جایی گفت صبحونه میخوریم ساز دستمون بود، نهار همین بود و شام همین بود.

و این قضیه برای هر آدمی که در کارش شهره شده صادقه. انگیزه و اشتیاق تو رو تا جایی پیش میبره بعد ولت می‌کنه، اما دیسیپلین میتونه تو رو تا دوردست‌ها ببره.

@faridhub
By: via مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × چهار =