August 12, 2023 at 02:14PM

@zhuanchannel
برای ما هم پیامک آمد که به دلیل عدم رعایت حجاب، خودرو توقیف سیستمی خواهد شد. به مدت ١۵روز.

و من از اولین ساعاتی که این پیامک را روی گوشی همسرم دیدم، تا الان که این‌ها را می‌نویسم در حال مرور جرایمم هستم.

راستش را بخواهید من یک مجرمم با فهرست سیاهی از انبوه جرائم ارتکابی

جرم‌ها قبل از من به دنیا آمده بودند و من نتوانستم به آنها پشت پا بزنم و بگویم نمی‌خواهم در زمره‌ی مرتکبانشان باشم اما بودم.

پای من از کودکی، از وقتی تنها شش،هفت ساله بودم به دنیای جرم باز شد وقتی صدای موسیقی را زیاد می‌کردم و جلوِ آینه با خوانندگان_لوس‌آنجلسی همخوانی می‌کردم.

من مجرم بودم چون موسیقی غیر رسمی گوش می‌دادم؛ بعدها شوکه شدم از اینکه چطور مقلدان ابی و داریوش مجوز دارند و حلال اما خودشان بی‌مجوزند و حرام.

این تنها جرم من نیست. در خانه‌ی ما یک آلت جرم بود و ما فیلم‌های ویدئو را با اشتیاق تماشا می‌کردیم.
فیلم‌های ممنوعه را.
آلت جرم از درون خانه به پشت بام پرکشید و ما مجرمان، ماهواره تماشا کردیم در حالی که ممنوع بود.

با عملیات راپل ماهواره‌ها را جمع می‌کردند و ما بر ارتکاب جرم اصرار داشتیم.

در میان بساط فروشندگان کتاب‌های قدیمی،کتاب‌های ممنوعه را می‌خریدم و با اشتیاق می‌خواندم.

زندگی‌ کالای نایاب و ممنوعه‌ای بود.
ما پشت پرده‌های ضخیم خانه‌هایمان که نور آفتاب را از ما دریغ می‌کردند، مجرم بودیم وقتی فیلم دیدیم، موسیقی گوش دادیم، کتاب ممنوعه و بی‌مجوز خواندیم و رقصیدیم. آواز خواندیم و ساز زدیم.

بزرگ‌تر که شدم یاد گرفتم از هر چیز در جایگاهی جرم‌زا استفاده کنم.
یک سنجاق قفلی پایم را در وادی جرائم محکم کرد.

سنجاق را زیر گلو به مقنعه می‌زدم تا آن را تنگ نشان دهد. بیرون مدرسه با بازکردنش، موهایم روی پیشانی‌ام می‌ریخت تا ثابت شود مجرمی بالفطره‌ام .

با رد و بدل کردن عکس‌های خوانندگان و نوار کاست جرم‌هایمان را با هم کلاسی‌هایمان تقسیم می‌کردیم.
این را یک اعتراف بدانید.

روزی که اتفاقی خبر شدم کلاس به کلاس کیف‌ها را می‌گردند، نوار کاست حبیب را با عکس‌های خوانندگان لوس‌آنجلسی در لباسم جا دادم به دستشویی دویدم.

عکس‌ها را پاره کردم و توی چاه دستشویی ریختم. دستم می‌لرزید وقتی می‌خواستم نوار حبیب را به چاه بیندازم. زورم نرسید آن را بشکنم نوار باریک قهوه‌ای را پاره کردم و بعد کاست را توی چاه انداختم. با پا ضربه‌ای زدم تا در فاضلاب جاگیر شود.

فردا اما وقتی به مدرسه رسیدیم بوی فاضلاب همه جا را برداشته بود، چاه دستشویی گرفته بود و فنز می‌زدند. هیچ‌وقت کسی نفهمید کدام مجرم چنین خلاف بزرگی را مرتکب شده است.

من با نصب فیلترشکن بر ارتکاب جرم پافشاری کرده‌ام و چنان با جرائم مختلف احاطه شده‌ام که راه نجاتی برایم متصور نیست.

حالا این پیامک نشان می‌دهد پای دختر دبستانی‌ام به دنیای مجرمانی از جنس ما باز شده چرا که خسته از گرما؛ شیشه‌های ماشین را پایین داده و باد موهایش را نوازش کرده است

zahra aliakbari
زهرا علی اکبری_خبرنگار
By: via مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 5 =