@zhuanchannel
دوستی داشتیم که در امور مربوط به قهوه متخصص درجه یکی بود؛ از کشت و برداشت آن گرفته تا رست کردن و دم کردن آن.
یک دیوار مدرک داشت و سابقهی کار در شرکتهای درست و حسابی تولید قهوه.
به ایران که برگشت خیالش راحت بود که روی هوا میزنندش! چنین نشد! هی رفت مصاحبه و سرخورده برگشت.
در یک شبنشینی که داشت از این رفت و برگشتهایش حرف میزد، دوست دیگری اصطلاحی را به کار برد که تا آن زمان نشنیده بودمش. گفت فلانی تو overqualified هستی! من پرسیدم که یعنی چه و او توضیح داد که این یک اصطلاح رایج است وقتی که تواناییهای کسی بیش از نیاز مورد نظر باشد.
فرض کنید موقعیت شغلیای داریم که یک لیسانسه برایش کافیست. اگر کسی با دکتری مراجعه کند، برای جایگاهی که در نظر داریم، زیادیست.
این اصطلاح را چند روزی مزهمزه کردم و کمکم تعمیمش دادم به روابط انسانی. انگار یکدفعه جوابی پیدا کردم برای بعضی سوالهایم.
اینکه جامعه آنهایی را که underqualified باشند پس بزند طبیعی به نظر میرسد، اما چرا گاهی خلاف این است؟ یاد دوست دیگری افتادم که با تمام ویژگیهای درخشانش همیشه از جمعها کنار گذاشته میشود و آشنای دیگری که با وجود خصلتهای ناپسندش همیشه در هر جمعی که میرویم دعوت است.
انگار ما در روابطمان هم گاهی چنین عمل میکنیم؛ آنهایی که بیش از ما هستند را کنار میگذاریم و همیشه اینطور نیست که اگر کسی تیکهای اخلاق، ادب، هنر و موفقیت را بزند در اجتماع محبوب بشود.
ما کسی را که یادمان بیندازد که در مهمانیهایمان از لیوان یکبار مصرف استفاده نکنیم را پس از مدتی طرد میکنیم.
همچنین کسی را که وقتش را به اندازهی ما در شبکههای اجتماعی تلف نمیکند. کسی را که اهل مطالعهست به زندگی نکردن متهم میکنیم و آن را که گیاهخوار است به نمایشی بودن! چرا که حداقل بخشی از آنها برای ما overqualified هستند.
ما نیازشان نداریم.
دیدنشان یادمان میآورد که کم کاری میکنیم، که کافی نیستیم و از برخی اخلاقیات تهی شدهایم.
شاید همین است که مثل گرگهای گرسنه مینشینیم پشت گوشیهایمان تا اشتباهی، شکستی یا خطایی از کسی که قلههایی را فتح کرده سر بزند تا بیرحمانه بدریمش!
خواه در ظاهر جنبش حامیان زنان، خواه در ظاهر ملیگرایی و تعصب روی خلیج فارس!
ما باید او را همقد خودمان کنیم تا مجبور نباشیم قد خودمان را بالاتر بکشیم.
سهیل سرگلزای
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید