احساسم نسبت به هوش مصنوعی و تواناییهایش، مخلوطِ لذت و ترس است. پیشرفت علم برای بشر مفید است و از طرفی، نادانیام در برابرش و بیخبریِ ما نسبت به آیندهی این علم، اضطرابآور است.
وقتی اولین فیلم جهان [= ورود قطار به ایستگاه لسیوته] اکران شد، مردم وحشتزده از سالن گریختند.
فکر کردند قطار واقعا به آنجا آمده و ممکن است آنها را زیر بگیرد.
وحشتِ آنها بخاطر «ندانستن» بود، هرچند شاید ترسِ آنها امروز ما را بخنداند.
هوش مصنوعی و رشدِ اخیرش، یادآور همان قطار است و انگار چیزی در وجودم مایل است که از آن فرار کند.
چون نسبت به آن نادانم، خود را موجودی بدوی حس میکنم، سازوکارش را درک نمیکنم و آیندهاش را نمیدانم؛ اما همزمان از پیشرفت علم و فوایدش ذوقزدهام. انسان همیشه میترسید که روزی سروریاش را بر سایر موجودات از دست بدهد و حالا برای این ترس شواهد قابلاعتنا پیدا کرده. آیا هوش مصنوعی میتواند شعری مثل شعر حافظ بگوید؟
معلوم نیست. شاید.
معین دهاز
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید