@zhuanchannel
علوم امروزی به این نتیجه رسیده اند که رقص و موسیقی افكار مزاحم را از آدمی دور می کند و جسم را چالاک می کند همانطور که در ورزش های رزمی در بسیاری از سرزمین ها از آن استفاده می کنند مولانا نیز معتقد است سماع و رقص خالصانه ، آدمی را از بار شهوتهای مزاحم می رهاند:
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت برکنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص، اندر خون خود، مردان کنند
در ابیات زیر مولانا از سماع كل عالم هستی و همنوائی کامل کائنات با سماع کنندگان می گوید و تأکید می کند که حتی شاخ و برگ ها و دریاها با سماع کنندگان همنوانی می کنند و همه در حالت وحدت وجودی با تسبیح و تقدير الهی به سماع می ایستند و موسیقی های کیهان را پاسخ می گویند و باز به زیبایی و کاملا بی پرده تأکید می کند که اینها را افراد عادی با گوش معمولی نمی توانند بشنوند و کسانی که خود محرم اسرار هستند و گوش دل دارند، می شنوند و اینها همگی موسیقی های پنهان کائنات و محیط اطرافمان هستند که به تازگی فیزیک نوین جرأت سخن گفتن در مورد آنها را یافته است:
مطربانشان از درون، دف می زنند
بحرها در شورشان، کف می زنند
تو نبینی، لیک بهر گوششان
برگها بر شاخ ها هم کف زنان
تو نبینی برگها را کف زدن
گوش دل باید، نه این گوش بدن
گرچه در فیزیک کلاسیک نیز حرکت کائنات مد نظر بود ولی فیزیک نوین با رد فیزیک کلاسیک به یافته هایی رسیده است که نشان می دهد کل کائنات از دنیای زیر اتم گرفته تا دنیای ستارگان همگی در گردش هستند و گویی در حال سماع هستند.
فیزیک نوین از نیرویی بنام کوریولیس سخن می گوید که شبیه لباس سماع کنندگان همواره در حال چرخیدن است و عجیب است که مولانای شاعر به عنوان فیزیکدانی قابل، این قوانین را در اشعار خود لحاظ کرده است:
جان من با اختران آسمان
رقص رقصان کشته در پهنای چرخ
یا در جای دیگر می فرماید:
در جنبش اندر آور، زلف عنبرفشان را
در رقص اندر آور، جانهای صوفیان را
خورشید و ماه و اختر، رقصان بگرد چنبر
ما در میان رقصیم، رقصان کن آن میان راه
منبع:بهارستان سخن، سال یازدهم، شماره 27
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید