@zhuanchannel
نوزاد گریه کنان به این دنیا وارد میشود؛ قدیسان میگویند این برای اینست که روح تناسخهای گذشته خود را به یاد میآورد و فکر بازگشت به زمین و تجربهی دشواریهای دوباره آن را دوست ندارد.
در ارتباط با این خاطره، حالتی است که نوزاد، پیش از به دنیا آمدن معمولا دستهایش را به صورت تمنا در جلوی خود نگه میدارد و اینچنین به درگاه خداوند دعا میکند، "خواهش میکنم دوباره مرا در جسم متولد نکن."
توضیح فیزیولوژیک گریه نوزاد اینست که برای شروع جریان تنفس، ریههای او باید باز شوند، و گریهی نخستین نوزاد تلاشی برای فعال کردن ریهها و شروع دَم حیات اوست. با تولد نوزاد و کشیدن نفس به درون، روح که تا آن موقع نیمه بیدار بوده است، اکنون موجودی زنده با یک زندگی مستقل است. "خداوند دم حیات را از راه بینی به او میدمد؛ و انسان روحی زنده میگردد
." بسیاری در این اشتباه هستند که روح در لحظه تولد وارد جسم میشود، ولی اگر روح از آغاز آنجا نمیبود، جسم از حد سلولهای ریز پیشرفت نمیکرد. چنانچه اگر روح پیش از تولد جنین را ترک کند، او مرده به دنیا میآید.
جسم انسان از شانزده عنصر مادی اولیه پرداخته شده است که توسط نیرویی لطیف حاصل از نوزده عنصر حمایت می شود. این عناصر را میتوان به هشیاری خالص مبدل کرد. "انسان روحی زنده میشود" به این واقعیت اشاره دارد که جسم انسان عادی، که از عناصر شیمیایی (خاک زمین) درست شده است، برای زنده ماندن در کره زمین به اکسیژن نیاز دارد، و این را خداوند با "اولین دم حیات" حکم کرده است.
کودک به هنگام تولد در مقابل نور مژه میزند، صوتها را میشنود، بو میکشد و طعم چیزها را حس میکند و نفس میکشد. میبیند که همه چیز عادیست و او یک بار دیگر دارای جسم شده است.
مقاومت پیشین او نسبت به تولد با نخستین نفس او پایان میگیرد و مایا (این توهم کیهانی، که "هستی" متکی به جسم و نفس است) او را در بر میگیرد و او بار دیگر خود را مجذوب دنیای فیزیکی مییابد.
با گذشت زمان، کودک کوشش میکند که بر جسم خود تسلط پیدا کند. بسیار میبینید که او با حرکت دست و پایش در هوا سعی دارد آنها را با هم هماهنگ سازد. اینها همه فعالیتهایی هستند که توسط ذهن فروهشیار از طریق خاطرات گذشته روح هدایت میگردند.
حافظه همیشه وجود دارد. شما به طور غریزی از مرگ میترسید، چرا که خاطره مرگهای بسیاری را در خود دارید. از درد هم میهراسید، به این خاطر که دردهای بسیاری را متحمل گشتهاید.
نوزاد با رشد خود به خردسالی تحت تأثیر نفوذ هدایتگر پدر و مادر و دیگر اقوام است. هر یک از آنها از او چیز متفاوتی میطلبند، و دوستان شیطانش هم از او چیز دیگری میخواهند!
کودک باید با همه این فشارهای ناهماهنگ کنار بیاید. این زندگی بس رنجآورست، به همین خاطر خوبست که به فرزندانتان کمی آزادی بدهید. ولی نوجوانانی که از آزادی زیادی برخوردارند بعدها ممکن است شکایت کنند که، "ای کاش خیلی پیش از این مرا از این کار منع کرده بودند؛ اگر چنین کرده بودند من امروز اینطور نمیبودم." به تمام دشواریهای فیزیولوژیکی و ذهنی فکر کنید که او تا رسیدن به مرحله جوانی بایستی با آنها دست و پنجه نرم کند.
در آن برهه از زندگی حسهای نوجوانی قویتر شده و فرد جوان جنگهای درونی عظیمتری با خودش دارد.
مبارزه با حسهای نوجوانی ستیز فوقالعادهای است و پیروز بیرون آمدن از این برهه پرمخاطره و هیجانانگیز تجربه بزرگی است.
جتسجوی جاودانه انسان
پراماهانسا یوگاناندا
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید