November 12, 2023 at 10:22PM

@zhuanchannel

در بسیاری از سال‌های قرن بیستم، چین فقیرتر از کامرون بود.
در اواخر دهه ۱۹۵۰، میلیون‌ها نفر در نتیجه یک قحطی ناشی از سیاست‌های شکست‌خورده دولتی به کام مرگ رفتند. چیزی بین ۱۰ تا ۶۰میلیون نفر .

اما چین چگونه توانست عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان را از آن خود کند و بزرگ‌ترین برنامه تاریخ برای فقرزدایی را به اجرا گذارد.
هیچ‌کس در زمان حکومت مائو نمی‌توانست تصور کند که روزی چین برنامه‌های اقتصاد بازار را اجرا کند.

نقطه عطف تاریخی که چرخش سیاستی در این کشور را به نمایش می‌گذارد، بیانیه رسمی منتشرشده حزب کمونیست بود که در پکن برگزار شده بود.گرچه این سند از محکومیت اشتباهات مائو طفره می‌رود، اما به صراحت ناکامی‌های گذشته حزب را می‌پذیرد و صادقانه اهداف اصلاحات اقتصادی را برمی‌شمارد. این بیانیه بر ضرورت «تغییر مشی حزب و سوق دادن آن به نوسازی» تاکید می‌ورزد.

شیائوپینگ پس از برکناری‌اش در آغاز انقلاب فرهنگی، دوران تبعید خود را به‌عنوان یک کارگر کارخانه تراکتورسازی در استان جیان شی سپری کرد.
دوری وی از حکومت فرصتی ایجاد کرد که به آشفتگی سیاسی پس از انقلاب فرهنگی بیندیشد و پوچی رادیکالیسم ایدئولوژیک را بیش از پیش درک کند.

او بلافاصله پس از بازگشت به پکن، تلاش برای رهایی از اقتصاد ایدئولوژی‌زده رادیکال و نزاع طبقاتی را آغاز کرد و برنامه توسعه «چهار نوسازی» را به تصویب رساند.

حتی در سال ۱۹۸۰ از نظریه‌پرداز معروف اقتصاد بازار، میلتون فریدمن دعوت شد تا در یک دوره آموزشی یک هفته‌ای در چین، نظریه قیمت‌ها را به ارشدترین دیوان‌سالاران چین بیاموزد.
پس از پایان دوره، یکی از مسوولان وزارت توزیع اقلام استراتژیک چین به فریدمن گفت:

«متوجه همه مباحث کلاس وی شده است؛ ولی هنوز نمی‌داند چه سازمانی مسوول توزیع کالاهای اساسی در آمریکا است!!!»

اما انزوا و انسداد فکری مدیران چین به سرعت از میان رفت. پس از مائو دولت تصمیم گرفت به سرعت به سیاست خارجی چین در صدور انقلاب خاتمه دهد و همزمان به ایجاد رابطه با همسایگان آسیایی و جهان توسعه‌یافته دست یابد.

سال ۱۹۷۸ تبدیل به سال دیپلماسی خارجی برای چین شد. به محض اینکه چین دروازه‌هایش را به جهان خارج گشود، تجارت خارجی این کشور به سرعت رشد کرد.

مجموع تجارت خارجی چین (واردات و صادرات) در سال ۱۹۷۷ حدود ۱۴میلیارد دلار بود که نزدیک یک‌دهم تجارت ژاپنی‌ها بود. در سال ۱۹۷۸ به یک‌باره تجارت خارجی چین ۵۰درصد افزایش یافت. چینی‌ها بالاخره واقعیات روی زمین را پذیرفته‌اند و چرخش همه‌جانبه‌ای را در سیاست اقتصادی و روابط خارجی خود آغاز کردند.

نگاه اجمالی به تاریخ سلاطین ایران شواهد متعددی را نشان می‌دهد که پادشاهان این سرزمین حاضر به قبول واقعیات موجود نبودند یا علاقه‌ای به بهره‌‌گیری از تجارب بشری برای حل مشکلات نداشتند.

اعتمادالسلطنه از ناصرالدین شاه نقل می‌کند که در اوایل سلطنت به صدراعظم خود میرزا آقاخان نوری می‌گوید: «من وزیری را می‌خواهم که نداند استکهلم نام نوعی کلم است یا شهری در اروپا.» جالب است همین ناصرالدین شاه در اواخر سلطنت به هیات‌وزیران خود می‌گوید: «می‌دانم کشور در شرایط بدی قرار دارد؛ ولی تلاش کنید تا آخر سلطنت من بحرانی ایجاد نشود.»

برای وی آن‌قدر رتق‌وفتق امور مالی کشور بی‌اهمیت بود که پس از فوت مستوفی‌الممالک آشتیانی، پسرش را که ۹ سال بیشتر نداشت و عزیزکرده شاه بود، ملقب به «حسن مستوفی‌الممالک» کرد و امور مالیه کشور را در اختیار او قرار داد. وی تا زمان ترور ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم همچنان رسما وزارت مالیه را برعهده داشت.

ولی اصرار فراوان اطرافیان باعث شد در این دوره پسرعمویش میرزا هدایت‌الله آشتیانی (پدر دکتر مصدق) به نیابت از این طفل خردسال، عملا امور مالی کشور را برعهده داشته باشد. مبدا بسیاری از مشکلات امروز ما نیز به دوره همان سلاطین بی‌کفایت بازمی‌گردد.

etebarbroker
By: via مجله هنرى ژوان

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 2 =