@zhuanchannel
وقتی میروی فروشگاه و چیزی چشمت را میگیرد، به روی خودت نیاور.
خودت را بیمیل نشان بده.
انگار که اصلا هم از آن خوشت نیامده. یک تکنیک سیاه چانهزنی این است که بزنی توی سر مال. یک بار که در بچگی رفته بودم خرید، این را از زبان یکی از مشتریها شنیدم. سالها بعد، سر کلاس زبان استادم آمد این تکنیک را به انگلیسی توضیح داد.
نمایش بازی کرد. به انگلیسی خطاب به فروشندهی فرضی میگفت فلان جنس اینقدر هم نمیارزد، من دارم میروم. رفتمها! حتی تا دم در کلاس هم رفت و در را پشت سرش بست. چقدر خندیدیم آن روز.
حالا بزرگتر که شدم فهمیدم این تکنیک سیاه
خیلی جاها کاربرد دارد. مثلا کارمندی میخواهد خودش و مهارتهایش را ارائه دهد. کارفرما یقین دارد که آن کارمند متخصص و ماهر است و برای شرکتش مفید خواهد بود. اما میزند توی سر مال. چطوری؟
دستاوردها و مهارتهایش را کمارزش میشمارد. مدام از کارش ایرادهای بنی اسرائیلی میگیرد. سوالهای عجیب و غریب میپرسد تا مچ او را بگیرد و به او بفهماند چقدر نمیداند.
این تکنیک سیاه در روابط عاطفی هم کاربرد دارد. مثلا از یک نفر خوشت آمده. تا میتوانی او را نادیده بگیر. پیامهایش را دیر به دیر جواب بده.
در جمع وانمود کن او را ندیدی. بگذریم از اینکه اگر آن آدم عاقل و ارزشمند باشد میگذارد میرود و اگر فردی وابسته و با عزتنفس پایین باشد عاشقت میشود.
ترفندهای تیرهای که بوی دروغ و ریا میدهند؛ مشمئز کنندهاند. آدمهای باهوش میتوانند از چشمهای دیگران بخوانند که واقعا نیتشان چیست.
آدمهای تحلیلگر در چشمبرهم زدنی ردپای چندرنگی را در حرفها تشخیص میدهند.
آنهایی که عزت نفس دارند و حد و مرزشان را با دیگران مشخص کردند؛ اینجور محیطها و آدمها را برای همیشه ترک میکنند.
مریم علی پور
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید