@zhuanchannel
آلبانی چطور به فقر و فلاکت افتاد؟
انور خوجه مردی کتابخوان، خوشبرخورد و خوشسیما بود اما در واقع شخصیتی متعصب، بیگانهستیز، بدگمان و خونریز بود.
اما از بخت بد مردم آلبانی، انور خوجه اداره این کشور را در پایان جنگ جهانی دوم به دست گرفت و به مدت ۴۱ سال با قدرت کامل با تمام قوا ایدئولوژی خودش رو پیش برد و تنها کسی بود که در آلبانی اجازه داشت هرکاری را که میخواهد انجام دهد.
خوجه با اینکه حداقل از بعد از جنگ دوم جهانی تمام قدرت را در آلبانی در اختیار داشت اما هیچوقت از توهم توطئه دست برنمیداشت بهطوریکه یک کشور مدیترانهای در همسایگی یونان و ایتالیا را به یک پادگان بزرگ تبدیل کرد.
او سر آشتی با هیچ کشوری نداشت و با عناوینی مثل “دفاع از امنیت کشور” شروع به سنگرسازی در گوشهگوشه آلبانی کرد.
خوجه برای کشوری که تقریباً سه میلیون نفر جمعیت داشت، حدود ۲۰۰ هزار سنگر ساخت. هرچند برنامه اولیش ساخت یک سنگر به ازای هر چهار نفر بود.
سنگرهایی که ساخته میشد، مهندس سازنده آن توسط خوجه در درونش قرار میگرفت و سپس با تانک به سنگر شلیک میکرد تا مقاومت و کیفیتش آنی و عملی آزمایش بشه.
خوجه انور در مسیر رسیدن به آرمانهای جمهوری خلق آلبانی که در واقع همان مبارزه با امپریالیسم و سرمایهداری بود، از هیچ کاری دریغ نکرد.
از تصفیههای سیاسی گرفته تا بستن کشور به روی اقتصاد جهانی و البته ساخت قارچگونه سنگرهای بتونی. سنگرهایی که هنوز هم که هنوز است در کوچهپسکوچهها و خیابانهای آلبانی وجود دارد.
میراث خوجه برای آلبانی فقر و انزوا بود.
آلبانی تحت حکومت خوجه مثل زندان شاوشنگ بود با سلولهای انفرادی و دیوارهایی بلند که حتی امکانات کمنظیر آن زندان را هم نداشت.
شاوشنگ کتابخانهای با کتابهایی فراوان و سالنی برای ورزش داشت و آنچه از زندانی سلب میشد تنها آزادی او بود
آنهم به این دلیل که جرمی سنگین مرتکب شده است. اما شهروندان آلبانیایی بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشند در زندان انور خوجه در اسارت بودند.
چند سال بعد از فوت انور در ۱۹۸۵ و با فروپاشی شوروی، میراثش در کتابخانه سرخ مارکسیسم-لنینیسم آرشیو شد تا آیندگان بدانند که چگونه یک تفکر میتواند یک کشور را به فقر و انزوا بکشاند
و برخلاف ادعاهای عدالتطلبانه خود، عایدی جز وحشت و فلاکت برای اتباع تحت سیطره خود نداشته باشد.
etebarbroker
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید