@zhuanchannel
زندگانی زنهای ایران
معلم من! خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانمهای حقوقطلب را ببینم، و به آنها بگویم:
در وقتی که شما غرق سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع میکنید و فاتحانه به مقصود موفق شدهاید، یک نظری به قطعه آسیا افکنده و تفحص کنید در خانههایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است، و آن هم به توسط دربان محفوظ است
در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیرقابل محکومیت، اغلبی سرو دست شکسته، بعضیها رنگهای زرد پریده، برخی گرسنه [و] برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده.
و باز میگفتم: اینها هم زن هستند؛ اینها هم انسان هستند؛ اینها هم قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم میگذرد.
و باز میگفتم: زندگانی زنهای ایران از دو چیز ترکیب شده: یکی سیاه و دیگری سفید.
در موقع بیرون آمدن و گردش کردن، هیاکل موحش سیاه عزا؛ و در موقع مرگ، کفنهای سفید.
و من که یکی از همین زنهای بدبخت هستم، آن کفن سفید را ترجیح به آن هیکل موحش عزا داده و همیشه پوشش آن ملبوس را انکار دارم؛ زیرا که در مقابل این زندگانی تاریک، روز سفید ماست.
و همیشه، در گوشهی بیتالاحزان خود، خود را به همان روز تسلی داده؛ مانند یک معشوقهی عزیزی، با یک سعادت خیلی گرانبهایی او را تمنا و آرزو مینمائیم.
(تاجالسلطنه، 1361: 99)
مأخذ: تاجالسلطنه. 1361. خاطرات تاجالسلطنه. به كوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان. تهران: نشر تاریخ ایران.
@Shsyari
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید